تهران امروز: «هری پاتر و قدیسان مرگ2» که آخرین قسمت از سری فیلمهای هری پاتر است صدرنشین جدول فروش سینماهای جهان شده. علاوه بر این با فروش فوقالعادهاش در همان روز افتتاحیه رکوردهای سینمایی را شکسته است. فیلم در روز اول نمایشش همزمان در 26 کشور دنیا به نمایش درآمد و حدود 43 میلیون دلار فروش کرد. فیلم در آخر هفته اول اکرانش 5 /168 میلیون دلار فروش کرد و توانست رکورد قبلی را که متعلق به فیلم «شوالیه تاریکی» با فروشی معادل
4 /158 میلیون دلار بود، بشکند. کتابهای جی.کی.رولینگ نه تنها او را ثروتمند کرد که در طول این سالها برای صنعت سینما هم سرمایه عظیمی فراهم کرد. این پایان کار هری، رون، هرمیون، لرد ولدمورت و دنیای جادوگری است که تا امروز 169 میلیون دلار هم فروش کرده است. با توجه به اینکه همه علاقهمندان هری پاتر تا امروز دیگر آخرین کتاب را خواندهاند و درحقیقت آخر فیلم را میدانند این میزان فروش خبر از محبوبیت فوقالعاده هری پاتر میدهد که هنوز هم میتواند سودرسان باشد. این چهارمین باری است که دیوید ییتس یکی از داستانهای هری پاتر را کارگردانی کرده است. «هری پاتر و قدیسان مرگ1»، «هری پاتر و شاهزاده دورگه» و «هری پاتر و محفل ققنوس» به کارگردانی ییتس جزو قسمتهای موفق و پرفروش سری فیلمهای هری پاتر بودهاند. با توجه به موفقیت عظیم فیلمش، امروز دیوید ییتس موفقترین و احتمالا خوشحالترین کارگردان دنیاست. گفتوگویی با او را درباره «هری پاتر و قدیسان مرگ2» با هم میخوانیم.
قبل از هر چیز باید برای موفقیتتان به شما تبریک بگویم. بهنظر میرسد که همه فیلمتان را دوست داشتهاند. حالا احساس راحتی میکنید؟
بله البته. فوقالعاده بود. واقعا کار طاقتفرسا و دشواری بود. شما هیچوقت نمیخواهید کارگردانی باشید که زحمات بقیه گروه را به هدر دهید. ما خیلی کنجکاو بودیم که چه اتفاقی خواهد افتاد چون فیلم را مدتی قبل تمام کرده و حالا دیگر کمی از آن فاصله گرفته بودیم اما خیلی خوشحال کننده است که نظر مخاطبان درباره فیلم آنقدر مثبت بود. فروش فیلم در گیشه واقعا مرا به هیجان آورد. حالا باید قدم بعدی را بردارم و این احساس خیلی عجیبی است.
چرا شما و کمپانی برادران وارنر تصمیم گرفتید که «هری پاتر و قدیسان مرگ» را در دو قسمت بسازید؟
سه دلیل داشت. اول اینکه این کتاب آخری خیلی مفصل و حجیم بود و اتفاقات زیادی در آن میافتاد. چیزهای زیادی بود که ما دوست داشتیم در فیلم بگذاریم و آنها را فهرست کردیم. صحنههای عظیمی بودند که باید برایشان هزینه زیادی میشد طوری که با خودمان گفتیم این فیلم پرخرجترین فیلم تاریخ سینما خواهد شد. هزینهها آنقدر زیاد بود که امکان نداشت با فروش فیلم جبران شود. باید راهی پیدا میکردیم که تمام چیزهایی را که دوست داشتیم در فیلم میگذاشتیم و هزینهها را متعادل میکردیم استیو کلاوز، فیلمنامهنویسمان از همان موقعی که ما فیلم داستان قبلی یعنی «هری پاتر و شاهزاده دورگه» را میساختیم، شروع به اقتباس از «هری پاتر و قدیسان مرگ» کرد. یک روز سر صحنه فیلمبرداری «شاهزاده دورگه» سراغمان آمد و گفت: «ببینید بچهها من واقعا نمیتوانم این فیلمنامه را طوری بنویسم که بشود از روی آن فیلمی به مدت 2ساعت و نیم ساخت. فکر کنم بهتر باشد که آن را به دو قسمت تقسیم کنیم.» همهاش همین بود. وقتی میشنوم که برخی طرفداران کتاب میگویند که چرا این قسمت را در فیلم گذاشتید یا آن قسمت را درآوردید، واقعا عصبانی میشوم.البته ساخت این فیلم در دو قسمت هدیهای به هواداران هری پاتر بود چون کتاب خیلی ناگهانی تمام شد و حالا با قسمت دوم این فیلم هواداران دوباره چیزی داشتند که منتظرش باشند.
خیلی خوب بود چون موقع ساختن فیلمهای هری پاتر به ما خیلی خوش میگذشت. البته کار دشواری بود اما ما فقط سعی داشتیم که از موقعیتمان لذت ببریم.
شما کارگردان پروژهای بودید که برای میلیونها نفر از مردم اهمیت زیادی دارد. چطور توانستید فیلم را طوری بسازید که هم طرفداران پروپا قرص هری پاتر را راضی نگهدارد و هم کسانی که با این دنیا آشنایی چندانی ندارند، جذب فیلم شوند؟
باید حداکثر تلاشتان را بکنید. من خودم از طرفداران هری پاتر هستم. همه کسانی که در این فیلم شرکت داشتند، از فیلمنامهنویس گرفته تا گروه پشت دوربین از هواداران ماجراهای هری پاتر بودند. هر روز کلی از طرفداران هری پاتر مرا احاطه میکردند، درنتیجه ما تمام تلاشمان را کردیم تا روح اثر را درک کنیم و در فیلممان هم آن را انتقال دهیم. در پایان روز باید نگاه میکردم که آیا این صحنهها طرفداران کتاب را راضی میکند یا نه؟و در عین حال باید تعادل را رعایت میکردم تا کسانی که حتی یکی از آن کتابها را هم نخواندهاند، از دیدن فیلم لذت ببرند. مثل شعبدهبازی بود. باید تصمیمات سختی میگرفتیم. فقط بگویم که تلاش کردیم اقتباسمان تا حد امکان تبدیل به یک تجربه ناب سینمایی شود.
شنیدهایم که جی.کی.رولینگ کاملا شجرهنامه جادوگرانش را نوشته و برای هرکدام از آنها پیش زمینهای دارد. آیا به شما اطلاعاتی داد که در کتابش نیاورده باشد؟
فکر میکنم کاراکترهای کتاب رولینگ آنقدر واضح و روشن هستند که نیازی به توضیح بیشتر ندارند. البته سر فیلم قبلی درباره شخصیت دامبلدور و چیزی که در ذهنش بود، توضیحات بیشتری به من داد اما من به مایکل گمبون(بازیگر نقش دامبلدور) در این رابطه حرفی نزدم چون فکر کردم این اطلاعات اضافهتر گیجش میکند و در بازیاش تاثیر میگذارد. درباره همین فیلم «هری پاتر و قدیسان مرگ2» گپهای طولانی با هم داشتیم و حالا که برمیگردم و برخی صحنهها را نگاه میکنم، میبینم که توضیحات او کمک بزرگی برایمان بوده. ما از او میپرسیدیم که واقعا نیتش از فلان اتفاق یا صحنهای که در کتاب هست،چه بوده و من در همان لحظه با توجه به توضیحات او صحنه را تصحیح میکردم. او دقیقا میرفت سر اصل مطلب و میگفت که قلب هر صحنه چیست. البته نسخه اولیه فیلمنامه را هم خواند و نظراتش را همان اول گفت.
آیا میتوانید برایمان از چند صحنه«هری پاتر و قدیسان مرگ» مثال بزنید که تصمیمگیری دربارهشان برایتان دشوار بود؟
یکی از چیزهایی که ما به فیلم اضافه کردیم، صحنهای در اواسط فیلم است که هری در روستا مورد حمله قرار میگیرد. این صحنه در کتاب وجود نداشت. از یک نظر اضافه کردن چیزی به داستان رولینگ دیوانگی بهنظر میرسید برای اینکه آن دنیا آنقدر غنی و پرماجراست که دیگر نیازی نیست چیزی به آن اضافه شود اما برای یک فیلمنامه 2ساعت و نیمه مقدار خطری که از بیرون شخصیتها را تهدید میکند، کم بود. من فکر میکنم این صحنهای که ما اضافه کردیم به روح کتاب و ماجراهای هری پاتر میخورد. شاید این اتفاقی است که خارج از هاگوارتز رخ داده و در پشت صحنه کتاب رولینگ وجود داشته است.
فکر نمیکنید که برخی صحنههای «هری پاتر و قدیسان مرگ2» ممکن است برای کودکان ترسناک باشد؟
خب میدانید خودم وقتی بچه بودم دوست داشتم فیلمی ببینم که مرا بترساند. پشت مبل پنهان میشدم و سریال دکتر هو را میدیدم اما فکر میکنم که والدین باید مراقب باشند. فیلم در ردهبندی اداره نظارت درجه pg13 گرفت، یعنی ممکن است در فیلم صحنههایی وجود داشته باشد که برای کودکان زیر 13 سال مناسب نباشد. بهنظر من هم درجهبندی درستی است. من بچه ها را بعد از نمایش فیلم دیدم. بخصوص پسربچهها خیلی فیلم را دوست داشتند. سوال اینجاست که آیا من بچههای خودم را برای دیدن این فیلم خواهم برد؟ خب من بچهای ندارم ولی اگر داشتم و اگر آنها 10-11 ساله بودند شاید. نمیدانم.
به دنبال افزایش برخی ناامنیها از جمله حمله به طلبه ناهی از منکر و قتل روحالله داداشی قهرمان البرزی، اینبار راکبان یک دستگاه موتورسیکلت، جوانی بسیجی را در شهر جدید اندیشه با ضربات سلاح سرد مضروب کردند.
به گزارش فارس از ملارد، این واقعه تاسفبار چهارشنبه شب مورخ بیست و نهم تیرماه سال جاری و حدود ساعت 23:30 دقیقه شب رخ داده است.
در این حادثه یک جوان بسیجی به نام حسین مرشدی از سوی دو نفر موتورسوار مورد حمله قرار میگیرد.
ضاربان پس از وارد آوردن ضرباتی با سلاح سرد و برنده به سر این جوان بسیجی، از محل متواری میشوند.
شاهدان عینی گفتهاند که جوان فوق بلافاصله توسط اهالی محل به بیمارستانهای بقیهالله تهران اعزام شده و حال عمومی وی وخیم گزارش شده است.
مسئولان و کارکنان بیمارستان بقیهالله در پی تماسهای مکرر خبرنگار فارس حاضر به پاسخگویی به درباره وضعیت سلامتی و پزشکی این جوان بسیجی نشده و تاکید داشتند که اطلاعات بیماران بنا بر قوانین جاری از طریق تلفن به افراد غیر ارائه نمیشود.
سریالِ هجمه به ناهیان از منکر و مجروح کردن آنان، این روزها به یک خبر عادی تبدیل شده است. ناهیانی که معمولا از طلاب حوزه علمیهاند. برای فهم اینکه چرا یک ناهی از منکر مجروح میشود و این خبر، خبری عادی محسوب میشود و کسی از آن شگفت زده نمیشود باید به سؤالات فراوانی پاسخ داد. جامعه ما از لحاظ اخلاقی در چه سطحی است؟ با وجود این همه جرایم و تجاوزات و قتل و نزاعهای خیابانی و اعتیاد و .. آیا نمیتوان گفت ما در یک انحطاط اخلاقی یا در آستانهی آن قرار داریم؟ عوامل این سقوط اخلاقی چیست؟ دستگاههای تربیت و آموزش چه نقشی در این وضعیت دارند؟ آموزش و پرورش، صدا وسیما و فرهنگ و ارشاد چه میکند؟ رسانههای سنتی تبلیغ دین مانند منبر و وعظ و مساجد چه میکنند؟ بیکاری و اشتغال چه تأثیری در این روند دارد و ….
این سؤالها را باید پاسخ داد. باید برای بازسازی اخلاقی جامعه تلاشی نو کرد. روشن است وقتی همه ثانیههای مسئولان و نمایندگان را مسائل سیاسی پر کرده باشد، نباید از آنان انتظاری برای ارتقاء فرهنگ داشت. وقتی شورای عالی انقلاب فرهنگی وقتش را صرف تصرف ممالک غنی دانشگاه آزاد میکند و در پایان مصالحه میکند، معلوم است که برای جوانهای علّاف سر کوچه برنامه ندارد. هنگامی که همه به فتنه و جریان انحرافی می پردازند، به حاشیه رفتن اخلاق در جامعه پدیدار میشود. نباید سخن از این گفت وقتی که آدمهایی که پشتمیزها نشستهاند و در حوادث کهریزک پرونده دارند اما آزادانه در چشم من و تو نگاه میکنند و از عدالت و انسانیت سخنان پرطمطراق میگویند و مسئولیت بالاتر میگیرند، نباید از سقوط آزاد اخلاق تعجب کرد. شک نداشته باشید سهم بسیاری از این وضعیت را باید به عملکرد سیاستبازان اختصاص داد.
برای ما چاقو خوردن هاشم فروزش و علی خلیلی در جریان نهی از منکر یا مزاحمت آن جوانان برای دختران و حتی مرگ روح الله داداشی در یک نزاع به ظاهر سر هیچ و تجاوزات به نوامیس مردم عادی شده است. این اتفاقات از طرف یک عده جوان که تربیت نشدهاند و برایشان انسان و اخلاق و دین مهم نیست و خود را از سایه قانون خارج میدانند، انجام شده است. آدمهایی که در برابر فشارهای زندگی به ستوه آمدهاند و فقر و بیکاری آنان را وادار کرده است به علافی سر کوچهها و دود کردن زندگی پای منقلهای نو با مواد نو و لم دادن و تماشای فیلمهای خشن و مبتذل. از چنین جوانی چنین رفتاری بعید نیست.
اتفاق عجیب و تأسفبارتر و غیرانسانیتر، خودداری بیمارستانها از پذیرش یک انسان دم مرگ است. فرقی نمیکند این انسان طلبه باشد یا یک فقیر یا یک هر کس دیگر. دوست علی خلیلی گفته است چهارده بیمارستان وی را که مجروح بود، نپذیرفتند نه به خاطر پول بلکه به خاطر حال وخیم. بیمارستان پانزدهم هم به شرط پرداخت شش میلیون وی را پذیرفته است. خدا خیر بدهد این بیمارستان پانزدهم را. اسم بیمارستانها را ببینید، بهانهی نبود تجهیزات با اسمشان نمیخواند.
خشونت آن جوانان بیاخلاقی عریان است، اما نپذیرفتن یک مجروح با وضع وخیم، توسط بیمارستانی که مسئولانش نه بیکارند نه علافند نه فقیرند، چه معنایی دارد؟ این هم بیاخلاقی است، اما پنهان. شاید گفته شود یک بیمارستان حق دارد و از نظر قانونی میتواند بیماری را بپذیرد یا نه، پذیرش در بیمارستان یک نوع معامله است، بیمارستان میتواند این معامله را نکند. حتی بر فرض اینکه از لحاظ قانونی بیمارستان بتواند از پذیرش بیمار سر باز زند، آیا این عمل درست است؟ هر عمل قانونی لزوماً اخلاقی نیست. طلاق قانونی است اما همیشه اخلاقی نیست. بیاخلاقی که پس آن هیچ فشاری نباشد، نه فشار فقر، نه فشار تحقیر، نه مواجهه و نزاع بسیار تأسفبارتر است. باید فکری برای این بیاخلاقی پنهان و حتی گاهی در ظاهر یک لبخند کرد.
تجاوز یک مدیر مدرسه خصوصی در کالیفرنیا به بیش از ??? دانش آموز دختر این مدرسه، رسوایی جدیدی را برای غرب رقم زد.
به گزارش خبرگزاری دانشجو، مزاحمت یک مدیر مدرسه خصوصی در کالیفرنیا برای شاگردان دختر این مدرسه، رسوایی جدیدی را برای غرب رقم زد.
بنا بر این گزارش، مدیر یک مدرسه خصوصی در ایالت کالیفرنیا به دانش آموزان دختر این مدرسه تجاوز کرده است.
تحقیقات پلیس در این خصوص از دفتر و منزل رابرت آدامز، مدیر این مدرسه حاکی از آن است که وی این دانش آموزان را به دفتر خود می برده و به بیش از ??? از آنها تجاوز کرده است.
بنا بر این گزارش، سن دانش آموزان که مورد مزاحمت و تجاوز قرار گرفته اند حدود ?? سال بوده است.
رابرت آدامز بعد از این ادعا علیه خود در مکانی مخفی شده است و وکیل وی مدعی است اسنادی دارد که بی گناهی موکل خود را نشان می دهد.
آسوشیتدپرس خبر داده که پلیس مدرسه وی را تعطیل کرده است.
تهیهکننده فیلم سینمایی "ملک سلیمان" از منتفی شدن برنامه تولید بخشهای دوم و سوم این فیلم بدلیل عدم حمایت خبر داد.
به نام خدا
سلام
خوبید؟ چه خبرا
دوستای (ظاهرا) قدیمی ک اصلا نمیگن زنده ای یا مرده باز دمه جدیدا گرم
خبر خاصی نیست؟ راستی دارم وب قبلی داف بی داف رو دباره راه میندازما اگه نظری دارید بگید
فعلا یا علی
به نام خدا
سلام بالاخره کنکور تمومید و دوباره اووومدم
راستی سلام به دوستای قدیمیم