کیهان / امیر عاملی
یک حرف صوفیانه بگویم، اجازت است؟
ای نوردیده صلح به از جنگ و داوری است
جناب آقای محمدرضا شجریان استاد آواز، خوشنویسی، کلکسیونر و شاید خیلی هنرها که بنده خبر ندارم.
ضمن احترام به هنر شما بعنوان یک هنرستا که الحمدلله شهرستانی هستم و بدون سود جستن از هیچ ارگان و هیچ دولتی هنر را ستوده و هنرمندان در خدمت وطن را ستایش کرده ام.
بدون مقدمه در پاسخ به نامه و مصاحبه های حضرتعالی، مطالب ذیل را تذکر می دهم و قضاوت را به عهده وجدان پاک مخاطب یعنی مردم بزرگ ایران می گذارم.
استاد عزیز! شما چرا همواره زخم می زنید در حالی که رسالت هنرمند زخمه زدن است. با اینکه:
«اگر تو زخم زنی به که دیگران مرهم» جانا:
«قول دشمن مشنو در حق دوست»
مصاحبه با بیگانگان و ادعای خاک پای مردم ایران بودن قسم حضرت عباس و خود خروس است نه دم خروس! چرا شما دوست دارید همواره پز اپوزسیون بدهید البته در جمهوری اسلامی که مخالفت کردن جرم ندارد بلکه جایگاه و پایگاه آدم را آن طرف آب محکم می کند. مگر با مردم بودن چه عیب و ایرادی دارد؟
مردمی که به قول قیصر امین پور: «جلد کهنه شناسنامه هایشان درد می کند» این مردم هستند که هنرمند را هنرمند می کنند و به راستی «هنر مردمی باشد و راستی.»
چرا چهل میلیون مردم پاک را رها کنیم و به سی چهل نفر یا سیصد چهارصد نفر آشوبگر چراغ سبز نشان بدهیم؟ تا مگر انگلیس و آمریکا این پیشوایان حضرات مخملی برایمان پپسی باز کنند! امروز که به کرم مردم و از مدد نفس مسیحایی اینها به شوالیه ای مبدل شده اید و در ناز و نعمت زندگی می کنید، به مردم پشت نکنید برای خودتان بد است وگرنه مردم که به شما و امثال شما نیازی ندارند.این مردم کوچه و بازار بودند که شما را به دوش گرفتند و دیگر پیاده نیستید حالا شما سواره به همه جای دنیا سفر می کنید و دیگران برایتان دست تکان می دهند. به دستهای موازی با هم بودن احترام بگذارید.
کجای دنیا یک هنرمند اینقدر فخر می فروشد و ناز می کند؟!
به قول شاعر: «خدایا مطربان را انگبین ده»
«چو دست و پای وقف عشق کردند
تو همشان دست و پائی آهنین ده»
به جای غم طرب بیانگیزید.
قول حافظ را بشنوید که گفت و خوش گفت:
«پند عاشقان بشنو وز در طرب بازآ
اینهمه نمی ارزد شغل عالم فانی»
نازنین، عزیز!
« در این چشمه چون ما بسی دم زدند
برفتند تا چشم بر هم زدند»
ان شاءالله سالهای سال شاد و خرم و زنده باشید و در هوای جانان نفسی بکشید اما بیا!
«برگ عیشی به گور خویش فرست
کس نیارد ز پس تو پیش فرست»
راستی درگذشت امام و حماسه حضور مردم، این عاشقان آن پیرجماران جان در تاریخ عشقبازی شمس و مولانا شگفت انگیز بود که افشین علا گفت:
«مولوی هم اگر در آنجا بود
دامن شمس را رها می کرد»
شما چه کردید آیا در ایران بودید؟ آیا آنهمه عاشق که مثل شمع سوختند مردم نبودند؟ کدام زمزمه را سر دادید؟ پس شما خاک پای کدام مردمید؟ مردم همین ها هستند آقا!...
هنرمند ملی یعنی کسی که همراه اکثریت ملت است نه بلندگوی اجانب اقلیت. هشت سال به کشور ما با دو هزار و پانصد سال سابقه مدنیت و هنر حمله کردند هر چه بمب بود بر سرمان ریختند. شما کجا بودید؟ چرا حقوق بشر را گوشزد نکردید؟
«باور کنید دیده ام آری به چشم خویش
بر دوش یک پدر پسری را که سوخته است»
شما خاک پای کدام مردمید؟ آیا اینهمه زن و مرد، دختر و پسر، پیر و جوان مردم نیستند؟ یا شهروند درجه یک نیستند؟ یا همه عوام هستند و اشتباه می کنند آقا اینها صدای شما را گوش نکردند؟ اینها برایتان سوت نزدند؟ هورا نکشیدند. شما در جشن هنر شیراز با آن همه فضاحت هنرنمایی! کردید و هیچ انتقاد نداشتید آن روزها روزهای هنر برای هنر بود؟! اما بعد از انقلاب مثل معدود هنرمندانی- که خوب می شناسمشان- منتقد و سیاسی شدید چرا چون برای شاه خط ننوشتن و آواز نخواندن خسارت دارد اما جمهوری اسلامی همه اش رحمت است. هنرمندی را می شناسم که جایزه چهره ماندگار شدن را می گیرد و توی همان سالن به مملکت بد و بیراه می گوید. سرپیری عشق مبارزه مخملی به سرش زده سیمای جمهوری اسلامی او را چهره می کند و علیه سیما چرت و پرت می گوید.نکند عالیجناب هم مردم را همان چند نفر دور خود می دانید تمام بزرگان و روشن فکران جهان با مردم ایران در فراق امامشان و در ایام جنگ همدردی کردند اما شما انگار نه انگار خوب عقیده آزاد است و قابل احترام که این شیوه شیعه و روش ولایت است. رنج من از این جاست که در اوج نگرانی ملت از چند اخلال گر و دهان دریدگی رسانه های زور و زر و تزویر که می خواهند به چهل میلیون رودخانه به دریا ریخته حمله کنند. شیشه می شکنند، عربده می کشند، آدم می کشند و مردم ملول می شوند آنوقت شما فی الفور دست به قلم و دهان به مصاحبه می برید و می گشائید که آهای! صداوسیما صدای مرا پخش نکنید. اصلا مگر صاحب اختیار و همه کاره یک کنسرت خواننده آن است چرا برای گروه حق قایل نیستید؟ این استکبار نیست؟ درخواست شما به کدام منطق و حقیقت پایه و مایه دارد؟طبق نظر جنابعالی از کجا معلوم حافظ و سعدی راضی هستند که شما شعرشان را بخوانید؟ یا اگر کسی از دنیا رفت حق اعتراض او هم از بین می رود؟ از اهل خرد سؤال کنید مثلا کی استاد شفیعی کدکنی یا سایه بزرگ گفته است شعر مرا فلان دانشگاه یا فلان تلویزیون نخواند و دکلمه نکند تازه شاعران صاحب بار و مالک اندیشه هستند. به نظر سهراب وارثان خرد و روشنی اند.
مولانا فرمود:
«ای برادر تو همه اندیشه ای
ما بقی خود استخوان و ریشه ای»
همه می دانند موسیقی آوازی وامدار شاعر است و هیچ شاعری با تمام مالکیت در معنی تنگ نظر یا دیکتاتور نیست که به مخاطب امر و نهی کند و خودش را از چشم و رو بیندازد. بالا رفتن از پله های نردبان جهان عاقبت خوشی ندارد و آنکه بالاتر رود دست و پایش سخت تر خواهد شکست. ماشاءالله اوضاع مالی که خوب است همه جای دنیا سفر می کنید خوب حق هم هست کم زحمت نکشیده اید اما دلیل نیست هر که زحمت کشید مغرور بشود همه مملکت برایتان فرش قرمز پهن نکرده اند که انقلاب مخملی کنید بقول پروین اعتصامی:
«این دشت خوابگاه شهیدان است
فرصت شمار وقت تماشا را»
چون خواجه شیراز معتقد هستم که:
«حرمت پیر خرابات نگه داشتنی است»
اما همان حافظ هم می فرماید:
«چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو»
امید که صد سال عمر با برکت کنید که هنر خود عمر جاودانی است اما شما را به خدا اینقدر امر و نهی نکنید و با صدای خدادادی خود به بندگان خدا فخر نفروشید.
خواجه عبدالله می گوید:
«مست باش و مخروش، شکسته باش و خموش که سبوی درست را به دست برند و شکسته را بر دوش»
به راستی:
«اخلاص به چاک پیرهن نیست
اینجا دل پاره می پسندند»
البته صداوسیما باید تکلیف خود را با شما و امثال شما که الحمدلله زیاد هم نیستید روشن کند نمی شود که هم معروفتان کند هم ناز بکشد هم فخر بفروشید.
با برداشت غلط از صحبت رئیس جمهور خود را در صف عده ای قلیل قرار می دهید و از چهل میلیون مردم فرهیخته و آگاه دوری می کنید.
یک مقدار به تقاضای خود از صداوسیما فکر کنید و تجدیدنظر بفرمائید.
نباید در مقابل آینه ای بایستید که بزرگتر نشانتان دهد مولا علی علیه السلام می فرماید:
«زشت ترین راستی ها ستایش از خود است» ما حق نداریم برای شاد کردن چند رسانه عقده ای که 30 سال است می گویند: سه ماه دیگر کار انقلاب تمام است مردم را از خود برنجانیم مگر می شود جواب چهل میلیون آدم رأی دهنده را داد و بی قانونی را باب کرد مملکت صاحب دارد قانون دارد و دور گردن کلفتی و عربده کشی تمام شده. الحمدلله
به قول نیمای نامدار: «آنکه غربال در دست دارد از پی می آید»
«گفتگو آئین درویش نبود
ورنه با تو گفتگوها داشتم»
با بداخلاقی و موضع گیری های کودکانه مردم را نسبت به هنر بدبین نکنیم با احترام به موسیقی، هنر و هنرمند نژاده و دلیر با بیتی از خواجه به خدایتان می سپارم. بمانید و بمانیم.
میروی و مژگانت خون خلق می ریزد
تیز می روی جانا ترسمت فرو مانی
اتفاقات رخداده طی هفتههای اخیر، بهویژه تأخیر احمدینژاد در اجرای امر رهبر انقلاب از معاون اولی رئیسجمهور، نوع پاسخ وی به نامه رهبری، انتصاب بلافاصله مشایی بهعنوان رئیس دفتر رئیسجمهور و برکناری یا طرد وزرای منتقد تعلل در اجرای امر رهبری درخصوص مشایی موجب شد که وی بخشی از سخنانش در جمع اساتید بسیجی را به این مسئله اختصاص دهد و تأکید کند رابطهاش با رهبری فراتر از قالبهای سیاسی و اداری و از جنس محبت، اعتقاد و پدرپسری است تا با این تعبیر هم تفرقهافکنیهای افرادی را که خود در کارنامه ولایتپذیریاشان نقاط سیاه متعددی وجود دارد و اکنون نیز بدون اعتقاد، تنها از این رخداد بهمثابه یک بهانه استفاده میکنند، خنثی کند و هم قصور خود را نه بهعنوان یک رویه تعمدی بلکه بهمانند یک مورد خطای پسر در مقابل پدر توجیه کند.
به گزارش رجانیوز، دکتر محمود احمدینژاد صبح امروز در آیین یازدهمین هم اندیشی علمی- پژوهشی اساتید بسیجی کشور گفت: در روزهای اخیر عده ای با خیال خام خود به تکاپو افتادند تا رابطه دولت و رهبر عزیز انقلاب را خدشهدار جلوه دهند و با جار و جنجال، جدایی و فاصله بین دولت و رهبری را القاء کنند، در حالی که آنان نمیدانند که نوع رابطه ما با مقام معظم رهبری فراتر از قالبهای سیاسی و اداری است و از جنس محبت، اعتقادی و پدر پسری است.
وی تصریح کرد: وارد شدن بدخواهان در چنین عرصه ای و القاء چنین شبهاتی حرکتی بینتیجه است و آنها قطعاً چنین آرزویی را به گور خواهند برد و این راه به روی شیاطین بسته است.
رییس جمهور اساتید بسیجی را همکاران آرمانی خود دانست و با تأکید بر اینکه ضرورت دارد در افق نگاه خود تجدیدنظر کنیم، اظهار داشت: باید در دانشگاهها سطح انتظار از خودمان را بالا ببریم و انتظار این است که دانشگاه و حوزه پرچمدار تحولات گوناگون در کشور باشند.
وی ادامه داد: امروز امروز سازمان بسیج اساتید درخت تناوری است که نقطه امید و اتکای انقلاب اسلامی در عرصههای علمی، فکری و فناری تبدیل شده است.
رییس جمهور افزود: دانشگاه باید با فرهنگ و اندیشه بسیجی اداره شود و پرچم فرهنگ بسیج به عنوان پرچم عزت، آزادیخواهی و روحیه نشاط باید در دانشگاه برافراشته شود.
دکتر احمدینژاد در ادامه خطاب به اساتید بسیجی با بیان اینکه ضرورت دارد در افق نگاه خود تجدیدنظر کنیم، اظهار داشت: باید در دانشگاهها سطح انتظار از خودمان را بالا ببریم و انتظار این است که دانشگاه و حوزه پرچمدار تحولات گوناگون در کشور باشند.
دکتر احمدینژاد با بیان اینکه انقلاب اسلامی یک حقیقت پویا و جریان پیوسته تاریخی است، خاطر نشان کرد: انقلاب اسلامی در ایران یک جهش بلند در راستای تداوم مسیر حرکت توحیدی بشریت است.
وی با اشاره به اینکه انتخابات در اندیشه ولایی با نظام لیبرال- دمکراسی کاملاً متفاوت است، تصریح کرد: انتخابات در جمهوری اسلامی ایران حرکت مستمر در مسیر تعالی و پیشرفت و آرمان خواهی ملت است.
رییسجمهور با بیان اینکه در نظام لیبرال دمکراسی مردم فرصت ظهور و نقشآفرینی ندارند، تصریح کرد: در انقلاب اسلامی ایران اولین چیزی که در انتخابات متجلی میشود، فرصت نقشآفرینی و انتخاب کاملاً آزادانه مردم است و انتخابات اخیر مبانی دموکراسی لیبرال را در تئوری و عمل زیر سؤال برد.
دکتر احمدینژاد خاطرنشان کرد: انتخابات اخیر ریاست جمهوری استیلای، ثروت ، حزب و رسانه را بهعنوان ابزار نظام سلطه در هم شکست و الگوی جدیدی را در برابر بشریت ارائه داد. از این رو، غربیها از این موضوع به شدت ناراحت و عصبانی هستند.
وی افزود: ملت ایران در این انتخابات به رغم تلاش بدخواهان، مهر تأیید آگاهانه و مستحکمی را به پای انقلاب و اندیشه ولایی زدند.
رییسجمهور با اشاره به تلاش دشمنان برای مخدوش کردن اقتداری که در ایران به واسطه انتخابات اخیر ایجاد شده است، تصریح کرد: مطمئن هستم انقلاب ریشهدارتر از آن است که با چنین بادهایی بلرزد و به فضل الهی همه جار و جنجالها را به زبالهدان تاریخ خواهد انداخت.