به نام خدا
. تفکیک دین و دولت بر اساس نظریة پلورالیسم .
بر اساس این دیدگاه ، نه تنها یک دین ، بلکه یک ایدئولوژی نیز که به عنوان امری مهم و بدون چون و چرا : مورد اعتقاد گروهی است ، نباید به منزله تنها مذهب یا ایدئولوژی رسمی کشور ، مبنای عملکرد حکومت قرار گیرد و بر دیگر اندیشهها و مذاهب تفوق داشته باشد ؛ زیرا حکومتهای مبتنی بر یک دین یا یک ایدئولوژی رسمی ، خواه ناخواه به سمت توتالیتاریسم و خودکامگی کشیده خواهند شد و مانع از مشارکت آزادانه و تعقل واقع بینانة جمعی میشوند . درباره این استدلال شایان ذکر است که میتوان تفسیری از حکومت مبتنی بر دین ارائه کرد که بر مبنای آن لازمه وجود چنین حکومتی ، پیدایش توتالیتاریسم و ایجاد مانع در برابر مشارکت آزادانه و تعقل واقعبینانة جمعی نباشد . زیرا اگر چه در حکومت اسلامی ، دینداری قبول تعهدات ویژهای را در حوزه الزامات ( واجبات و محرومات ) ایجاب میکند ، لیکن فارغ از این قلمرو ، حوزه گستردهای به نام « منطقه الفراغ » یا حوزه مباحات وجود دارد که بیشتر مسائل اجتماعی و سیاسی در حیطة آن واقع شدهاند . مسلمانان بر اساس اصول و ضوابط عامی که از حوزة امور الزامی به دست میآورند ، آزادند که مقررات عمومی خود را به روش عقلایی پیش ببرند .
6 . با دینیشدن سیاست ، به سیاست آسیب میرسد .
توضیح اینکه : دینی کردن سیاست ، موجب میشود که به سیاست و حکومت ، آسیب وارد آید ، زیرا در این حالت مصلحتاندیشی سیاسی به قید جزئیات دینی مقید میشود و زندگی سیاسی پویایی خود را از دست میدهد . به سخن دیگر مذهب موجب محدودیت دامنة فعالیت حکومت دینی میشود و نمیگذارد برخی کارها را انجام دهد . ولی حکومت سکولار با این قبیل محدودیتها مواجه نمیباشد و برای نیل به آرمانهای خود ، میتواند از ابزارهای متنوعتری بهرهمند گردد . در برابر این استدلال میتوان گفت که : تعهد سیاست به اموری که با عنوان جزئیات دینی از آنها یاد شده است ، موجب میگردد که سیاست جهت صحیحی در پیش بگیرد و این ، در نهایت ، به نفع خود مردم است . از سوی دیگر ، رهنمودهای سیاسی اسلام عمدتاً در حد ارائه کلیات و ارزشهای حاکم بر سیاست است و تعیین جزئیات و روش مناسب اجرای آن رهنمودها مسأله دیگری است که در صورت استفاده دینداران از دستاوردهای عقول و علوم بشری ، میتوان به یافتن راهحل مطلوب این مسأله امیدوار بود .
به نام خدا
. تفکیک دین و دولت بر اساس نظریة پلورالیسم .
بر اساس این دیدگاه ، نه تنها یک دین ، بلکه یک ایدئولوژی نیز که به عنوان امری مهم و بدون چون و چرا : مورد اعتقاد گروهی است ، نباید به منزله تنها مذهب یا ایدئولوژی رسمی کشور ، مبنای عملکرد حکومت قرار گیرد و بر دیگر اندیشهها و مذاهب تفوق داشته باشد ؛ زیرا حکومتهای مبتنی بر یک دین یا یک ایدئولوژی رسمی ، خواه ناخواه به سمت توتالیتاریسم و خودکامگی کشیده خواهند شد و مانع از مشارکت آزادانه و تعقل واقع بینانة جمعی میشوند . درباره این استدلال شایان ذکر است که میتوان تفسیری از حکومت مبتنی بر دین ارائه کرد که بر مبنای آن لازمه وجود چنین حکومتی ، پیدایش توتالیتاریسم و ایجاد مانع در برابر مشارکت آزادانه و تعقل واقعبینانة جمعی نباشد . زیرا اگر چه در حکومت اسلامی ، دینداری قبول تعهدات ویژهای را در حوزه الزامات ( واجبات و محرومات ) ایجاب میکند ، لیکن فارغ از این قلمرو ، حوزه گستردهای به نام « منطقه الفراغ » یا حوزه مباحات وجود دارد که بیشتر مسائل اجتماعی و سیاسی در حیطة آن واقع شدهاند . مسلمانان بر اساس اصول و ضوابط عامی که از حوزة امور الزامی به دست میآورند ، آزادند که مقررات عمومی خود را به روش عقلایی پیش ببرند .
6 . با دینیشدن سیاست ، به سیاست آسیب میرسد .
توضیح اینکه : دینی کردن سیاست ، موجب میشود که به سیاست و حکومت ، آسیب وارد آید ، زیرا در این حالت مصلحتاندیشی سیاسی به قید جزئیات دینی مقید میشود و زندگی سیاسی پویایی خود را از دست میدهد . به سخن دیگر مذهب موجب محدودیت دامنة فعالیت حکومت دینی میشود و نمیگذارد برخی کارها را انجام دهد . ولی حکومت سکولار با این قبیل محدودیتها مواجه نمیباشد و برای نیل به آرمانهای خود ، میتواند از ابزارهای متنوعتری بهرهمند گردد . در برابر این استدلال میتوان گفت که : تعهد سیاست به اموری که با عنوان جزئیات دینی از آنها یاد شده است ، موجب میگردد که سیاست جهت صحیحی در پیش بگیرد و این ، در نهایت ، به نفع خود مردم است . از سوی دیگر ، رهنمودهای سیاسی اسلام عمدتاً در حد ارائه کلیات و ارزشهای حاکم بر سیاست است و تعیین جزئیات و روش مناسب اجرای آن رهنمودها مسأله دیگری است که در صورت استفاده دینداران از دستاوردهای عقول و علوم بشری ، میتوان به یافتن راهحل مطلوب این مسأله امیدوار بود .
به نام خدا
پیشسخن مامعتقدیم دین راستین با سیاست صحیح با هم پیوندی ناگسستنیدارند و مکمل یکدیگر در پیدایش جامعه ایدهآل الهی است. دینمنهای سیاست; هم چون درختبیآب است، و سیاستبدون دین همانندآب بیدرخت میباشد. استعمارگران همیشه به این نتیجه رسیدهاند که بزرگترین دشمنآنها، دین و آیین الهی است، لذا همواره میکوشند تا دین را ازماهیتخود تهی کنند، چنانکه آیین مسیحیت را چنین کردند، و یادین را در انزوا و در گوشه معابد، زندانی نمایند، و نگذارندوارد جامعه و عرصه سیاست گردد.به همین دلیل نظریه جدایی دین و سیاست را در همه جا مطرحکردند، و آن را به عنوان قانونی قطعی تلقی نمودند، به طوری کهمردم غرب و غرب زده چنین نظریهای را که کاملا سیاستی حسابشده و استعماری استباور نمودند. با اوجگیری انقلاب اسلامی و پیروزی آن در ایران، این نظریه باگسترش وسیعی از طرف استکبار جهانی و اذناب آنها در همه جا ودر داخل کشور، خودنمایی کرد، لیبرالها و ملی گراها در اینراستا گوی سبقت را ربودند، و با ترفندها و دست آویزهایگسترده، به جنگ با ولایت فقیه برخاستند، چرا که ولایت فقیه پرچمنیرومند حکومت دینی است، و ملتقای دین و سیاست. بنابراین، همهباید به این هشدار توجه کنند که جدایی دین و سیاست، برای ضربهزدن به پیکر مقدس ولایت فقیه، و حکومت و حاکمیت دینی در اینراستا است. از این رو، باید با حمایت فکری و عملی از اصلبالنده و افتخار آفرین ولایت فقیه، در برابر این نظریه واهی وشعار کور به مقابله پرداخته و نگذاشت دین اسلام نیز هم چونآیین مسیحیت در انزوا و گوشه کلیسا قرار گیرد. در این فصل برآن هستیم برای رد این شبهه و القای شیطانی، به بررسی پیونددین و سیاست، و ماهیت این دو بپردازیم، با این اشاره به تبییناصل مطلب باز میگردیم:
به نام خدا
در این تلخیص تنها به استدلالهای عام سکولاریستها اشاره میگردد .
1 . دین ثابت است ، ولی نیازهای انسان متغیر است .
بر مبنای این استدلال ، دین به دلیل ثابت بودن ، قابلیت تطبیق بر نیازهای متغیر بشر را ندارد و چون ثبات دین ، قابل انکار و زوال نیست ، راه حل این مشکل آن است که دین از دخالت در امور دنیوی بشر از جمله سیاست پرهیز کند و فقط به امور اخروی بپردازد .
در مقابل این بیان گفته شده است که بسیاری از نیازهای انسان ، با وجود این که تجلیات مختلفی دارند و در زمانهای گوناگون به شکلهای متنوعی ظهور میکنند ، در اصل ثابتاند . به عنوان مثال : اصل نیاز به غذا ، پوشاک ، محبت و ... نیازهای ثابت بشرند ، ولی در هر عصری ، به شکلی در میآیند . البته پیدایش نیازهای جدید در طول زمان قابل انکار نیست ؛ ولی از سوی دیگر ، این گونه هم نیست که همة نیازهای بشر متغیر باشند . علاوه بر این ، هدف از دخالت دین در امور دنیوی بشر ، این نیست که دین در هر مورد جزئی ، حکمی جزئی داشته باشد تا امری نابخردانه و محال در نظر آید ؛ بلککه منظور این است که موارد جزئی را به صورت کلی تحت حکم درآورد و پوشش دهد . چنین چیزی نه تنها محال نیست بلکه معقول و موجه نیز هست .
به بیان دیگر ، استدلال مزبور در صورتی قابل پذیرش است که : اولاً : تمام مقررات و مبانی دین ثابت باشند در حالیکه برای مثال درباره اسلام باید بگوییم که : اسلام هم دارای مقررات ثابت و هم واجد مقررات متغیر است . پس میتوان فرض کرد که مقررات متغیر اسلام پاسخگوی نیازهای متغیر انسان باشند . ثانیاً : همه نیازهای بشر در طول زمان دچار تغییر و دگرگونی شوند ، حال آنکه این اصل پذیرفتنی نیست ، زیرا انسانهایی که در زمانهای مختلف زندگی میکنند ، با وجود این که از پارهای جهات با یکدیگر تفاوتهایی دارند ، به دلیل اشتراک در انسانیت ، دارای مشترکاتی نیز هستند .
2 . دین مربوط به آخرت و سیاست مربوط به زندگی دنیوی بشر است .
یک استدلال دیگر برای رد پیوند دین و سیاست ، این است که دین به عالم آخرت مربوط میشود ، زیرا هدف آن : تأمین سعادت اخروی انسان است ؛ اما سیاست ، امری سراپا دنیوی است و هدف آن ، اموری مانند برقراری امنیت در درون کشور و تأمین رفاه ابتاع و غیره است که همگی به زندگی دنیوی بشر مربوط میشوند .
در نقد این نظریه گفته شده که ادعای آن در مورد دین ، کاملاً اشتباه است ، زیرا دین هم به دنیا مربوط میشود ، هم به آخرت ، و اصولاً هیچ استدلال عقلی تامی برای امتناع دخالت دین در امور سیاسی و اجتماعی ، وجود ندارد و از سوی دیگر ، میدانیم که دین امرها و نهیهای خاصی در این زمینه دارد . پس باید به عنوان افرادی دیندار به دین رجوع کنیم . برای مثال : اسلام در حوزه سیاست و اقتصاد ، واجد مجموعهای از خطوط و اصول کلی است ( که بر مسلمانان لازم است مسایل سیاسی و اقتصادی زندگی روزمرة خویش را بر اساس آنها تنظیم نمایند ) لذا اسلام ، نه چنان است که کلیه امور اجتماعی را به بشر واگذار کرده باشد و نه چنان است که برای هر مسألهای در حوزههای مزبور حکمی صادر کرده باشد ( که امری محال و غیر معقول صورت پذیرد )
به نام خدا
قرار از فردا بریم تو وادی بحث آب داره جدایی دین از سیاست
من خودم مخالف اینم ولی خیلی صادقانه بررسی میکنیم...
سید روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در طول عمرش و بهویژه در سالهای پایانی از نظریه جدایی دین از سیاست بهعنوان «اسلام آمریکایی» نام میبرد، تا جاییکه در مورد دخالت نکردن دین در سیاست اظهار داشت:
«اسلام آمریکایی این بود که ملاها باید بروند درسشان را بخوانند، چه کار دارند با سیاست...از بس تزریق شده بود در این مغزها که باورشان آمده بود که باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم و چه کار داریم به این که به ملت چه میگذرد...امر حکومت با قیصر است به ما چه ربطی دارد!» |
به نام خدا
از 22 روز مقاومت غزه که بگزریم میرسیم به این تورم و اعلام نرخ ها
میانگین تورم در جهان 256% و در ایران 23%
افزایش نقدینگی در جهان 300000000000 دلار و در ایران -2%
تازه تو زیمبامبه تورم 235میلیون% و پول جدید 23000000000000000 دلار
طبق اعلام رسمی آمار نظر سنجی در سایت های غیر ایرانی
احمدی نژاد 73% خاتمی 10% رفسنجانی 7%
وب خودم __ احمد نژاد 50% خاتمی 25% رفسنجانی 8.3 %
یا علی
به نام خدا
از همه چیز گفتیم اینم از خبر گزاردن
در 21 روز مقاومت همه از غزه گویند ولی..
دو روزنامه ی به قول خودشون روشن فکری...
اعتماد ملی و آفتاب یزد...
تو این مدت 2 تیتر از غزه و 29 تیتر از انتخابات ...
خدایا انتخابات مهم یا جنایت اون که تو خرداده مگه نه؟
عاشورا و انقلاب و ارزش ها باید فدای تخریب احمدی نژاد بشه آره؟؟؟؟
نه شما روشن فکرید ...
اینو ببین تو کشتیش...
والا این قد سه نقطه گزاشتم متن مسخره شد بزا حرف دلمو بگم تخریب دولتی که به عدالت خواهی محکوم در عقل اینها مهم تره تا بازتاب جنایات صهیونیست ها کسایی که تو آهنگ های رپ هم آشغال معرفی شدن شما کار خود کنید ما هم کار خود.
با خداوند جهان رندی مکن