شبکه ایران:سایت اینترنتی نزدیک به فرزند هاشمی اعلام کرد که هاشمی در سفر به مازندران نه کرباسچی را به همراه داشته و نه به کسی پول داده و نه نامه کسی را پاره کرده است!
یک سایت اینترنتی که گفته میشود نزدیک به فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است نسبت
این سایت اینترنتی اعلام کرد که در این سفر نه مبالغی به روستائیان پرداخت شده، نه کرباسچی در این سفر همراه هاشمی بوده و نه رئیس مجلس خبرگان میهمان افراد مذکور بوده است!
همچنین این پایگاه خبری گفته که تنها بخش درست در گزارش حاشیه سفر هاشمی به مازندران، حضور وی در امامزاده ابوطالب سوادکوه و زیارت این امامزاده هنگام تحلیف است.
"تکذیب" گزارش شبکه ایران درباره سفر تفریحی هاشمی در حالی در این رسانه منتشر شده است که در تمام متن آن، اشارهای به این نکته که چه کسی این اطلاعات را تکذیب کرده، نشده است.
از این روست که خبر منتشر شده ازسوی این سایت بیشتر به اطلاعیه روابط عمومی دفتر فرزند رئیس مجمع تشخیص شبیه شده تا اقدام یک رسانه در راستای اطلاع رسانی.
با این حال منابع خبری شبکه ایران که از نزدیک در جریان برنامههای هاشمی رفسنجانی بوده اند، باردیگر بر صحت این اطلاعات درباره این حاشیهها تاکید می کنند.
از سوی دیگر تکذیب خبر شبکه ایران در مورد حاشیه های سفر هاشمی به مازندران، این فرضیه را تقویت میکند که این سایت خبری نه تنها نزدیک به فرزند هاشمی رفسنجانی است بلکه از سوی شخص او اداره شده و عوامل آن حقوق بگیران وی هستند.
گفتنی است فردی که خود را سردبیر این رسانه معرفی کرده پیش از این، اداره یکی از سایتهای خبری پربیننده را نیز بر عهده داشت که به علت اتخاذ مواضع افراطی وی، این سایت فیلتر شد.
این سایت خبری همچنین در مطلبی که امروز منتشر کرده عصبانیت خود را از برنامه تبیینی سیما درباره شایعات مرتبط با "مرگ ترانه موسوی"نمایان کرده است.
مواضع تند این پایگاه اینترنتی در حالیست که مواضع و عملکرد افراطی فرزندان هاشمی رفسنجانی به خصوص مهدی و فائزه در جریان انتخابات اخیر و حوادث پس از آن اعتراض چهرههای سیاسی و مردم را به همراه داشته است.
در این زمینه محمد علی ابطحی در اعترافات خود در دادگاه اغتشاشات اخیر گفته بود که "مهدی هاشمی و آدمهایش" تلاش بسیاری را برای نگه داشتن مردم در خیابانها به کار بسته بودند.
مرتضی نبوی، یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام هم امروز در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا ،با اعلام این نظر که هاشمی باید درباره رفتار خلاف خانوادهاش موضع گیری کند، گفت: نهادهای قانونی نیز باید نسبت به فرزندان هاشمی موضع گیری انجام دهند.
پروژه «عادی سازی» به طور گسترده در دستور کار محافل رسانه ای مرتبط با پروژه شکست خورده اغتشاش و آشوب قرار گرفته است.
کیهان نوشت:در این پروژه که واکنشی منفعلانه به رسوایی بزرگ پس از انتخابات ارزیابی می شود، رسانه ها و چهره های درگیر در ماجرا در تلاشند تا اصطلاحاً قبح «جاسوسی برای بیگانه و سفارت های خارجی»، «دخالت و تحریک برای آشوب»، «تلاش برای باج خواهی ولو به قیمت به هم ریختن کشور و قربانی کردن شماری از شهروندان» و... را بریزند و ارتباط و همکاری با جبهه دشمنان اصلی انقلاب در خارج را عادی جلوه دهند. دو روزنامه اعتماد و اعتماد ملی- در کنار برخی نشریات زنجیره ای مشابه- در پروژه تازه نیز مانند پروژه تقلب و آشوب، هماهنگ با صدای آمریکا، بی بی سی انگلیس، رادیو فردا، دویچه وله آلمان و رادیو فرانسه عمل می کنند. زیر سؤال بردن اعترافات عوامل دستگیر شده اغتشاش و تمرکز محض بر موضوع «بدرفتاری با دستگیرشدگان» از دیگر شگردهای «شبکه عنکبوت» در تحریف صورت مسئله است.
در این زمینه ارگان حزب اعتماد ملی- حزبی که دبیر کل ناکام آن برای عقب نماندن از قافله، تحریک به میدانداری در اغتشاشات شد و برخی از همکاران و اعضای اصلی آن نظیر محمدعلی ابطحی جزو عوامل تحریک به آشوب بودند- در مقاله ای به قلم صادق زیبا کلام، اقدامات خصمانه سفارت انگلیس در چند ماه اخیر را «وظیفه دیپلماتیک و نه جاسوسی» توصیف کرد!
زیباکلام برای بی ارزش ساختن اعترافات حسین رسام تحلیل گر ارشد سفارت بی بی سی در دادگاه مبنی بر «ارتباط گیری و جمع آوری خبر از ده ها چهره سیاسی از جمله عطریانفر، شمس الواعظین و لیلاز» و «حضور فعال دیپلما ت های انگلیسی در آشوب ها»، اعترافات نامبرده را زیر سؤال می برد و می نویسد: اساساً کارکرد یک سفارتخانه از جمله سفارت انگلستان در تهران چیست؟ عادی ترین کاری که سفارت بریتانیا در تهران انجام می دهد آن است که از جمله باید با افراد، شخصیت ها و رهبران سیاسی مختلف، نخبگان سیاسی، و روحانیون و سایر گروه ها مراوده و گفت وگو داشته باشد. تمام آنچه حسین رسام انجام داده چیزی نبوده الا اینکه وی و سفارت در تهران صرفاً به وظیفه اصولی و دیپلماتیک خود عمل می کرده اند. رسام ظرف 5 سال گذشته افراد و چهره های خوشفکر را به مقامات مافوق سفارت معرفی می کرد و با آنها قرار شام و نهار و عصرانه با مقامات ارشد سفارت می گذاشت و این اساساً شغل وی بوده».
زیبا کلام که گویا خیلی هم از فعالیت های سفارت بی خبر نیست، توضیح نداد که اولاً با این اوصاف اساساً جرم جاسوسی و خیانت به کشور یعنی چه، ثانیاً براساس کدام موازین حقوقی و پروتکل های دیپلماتیک، جاسوسی و مداخله به قصد ایجاد آشوب- که تحلیل گر سفارت انگلیس بدان اعتراف می کند و آقای زیبا کلام مصر به انکار آن است!-جزو وظایف و کارکردهای یک سفارت سالم و قانونی است. ثالثاً اگر جاسوسی از سوی بیگانگان را امری عادی- و نه قانونی- بدانیم، آیا حکم خبرچینی و جاسوسی برای بیگانگان هم به همان اندازه عادی است. رابعاً آیا «چهره های خوشفکر» در دادن اطلاعاتی که بعضاً سری است نباید از خود بپرسند دولتی که در عرض یک قرن، یک نهضت (مشروطه) را به شکست کشانده و دو کودتا را به ملت ایران تحمیل کرده و پس از آن در انواع دشمنی ها و آخرین آنها چالش هسته ای پیشاهنگ بوده، با این آدم های خوشفکر چه سروسری دارد؟!
البته پاسخ به این ابهامات چندان پیچیده نیست چرا که در همان روزگاری که گروهک ها فرزندان ملت را در کردستان و مناطق غربی کشور سر می بریدند، آقای زیباکلام را متفاوت تشخیص داده و بلافاصله پس از بازداشت رها کردند. او سال ها بعد به تأسی از تئوری کارل پوپر (از شوالیه های ناتوی فرهنگی) مبنی بر «توطئه توهم است» کتابی در انکار نقش استعمار در عقب ماندگی نوشت. 9-8ماه پیش هم وقتی وزارت خارجه و سیستم اطلاعاتی انگلیس تشخیص دادند که برای برهم ریختن انتخابات و مردم سالاری در ایران لازم است شبکه تلویزیونی بی بی سی را هم راه اندازی کنند، آقای زیباکلام تقریباً تنها ایرانی مقیم کشور بود که تملق نامه رپرتاژگونه و مفصلی برای این شبکه تلویزیونی در سایت آفتاب - سایت وابسته به برخی دیپلمات های هسته ای سابق که اتفاقاً برخی اطلاعات هسته ای را به سفارت انگلیس داده بودند- نوشت و تعجب ناظران را برانگیخت. حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را و اینکه این آقای خوشفکر و خوش سابقه! در ستون تحلیل های ارگان حزب اعتماد ملی چه می کند و چرا به عادی سازی جاسوسی و خرابکاری آن هم در سطح اقدامات سفارت دولت خبیث انگلیس می پردازد؟! آیا بی بی سی جرأت داشت به این گستاخی، جاسوسی را عادی جلوه دهد یا به تبرئه دولت متبوع خودکه در پی اعترافات حسین رسام، به انفعال و لکنت زبان افتاده است بپردازد ؟ وسرانجام اینکه کدام سنخیت باعث این میزان از همراهی و تجانس میان «اعتماد ملی» کروبی و سفارت انگلیس شده است؟
این نکته هم شایان ذکر است که حزب اعتماد ملی پس از شکست سنگین نامزد (دبیر کل) حزب در انتخابات و کسب صرفاً 330 هزار رأی از مجموع حدود 40 میلیون رأی دچار بحران روحیه و هویت شدید شده و برای جبران آن تحت فشار و تحریکات برخی عناصر تندرو برای افراطی گری بیشتر قرار گرفته که شایعه پراکنی های اخیر کروبی- با میدانداری پسر وی- از جمله این رفتارهاست.
دعوت از عناصر بدسابقه ای چون سروش، سحرخیز، عبدی و ابطحی و ... به ستاد کروبی چند ماه قبل از انتخابات، تردیدها درباره نفوذ بیگانگان و عناصر افراطی وابسته در حزب اعتماد ملی را شدت بخشیده بود.
نماینده مردم اصفهان با تاکید بر اینکه براساس اصل سوم قانون اساسی، آحاد ملت در برابر قانون یکسان هستند، خواستار احضار میرحسین موسوی به دادگاهی علنی برای پاسخگویی در برابر رفتارهای غیرمسئولانه و غیر قانونی شد.
به گزارش رجانیوز، محمد کریم شهرزاد نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی ، در نطق میان دستور امروز خود ، انتخابات 22 خرداد را حماسه ای جاویدان خواند و اظهار داشت: ملت قهرمان ایران در این حماسه علیرغم فشارهای همه جانبه نظام سلطه با حضور 40 میلیونی خود در انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر لیبرال دموکراسی غرب را به چالش کشید و با آرمانهای شهیدان و امام راحل و رهبری معظم انقلاب تجدید میثاق و با نشان دادن ظرفیتهای بالای نظام ، تراز جدیدی از اقتدار ملی و مردمسالاری دینی را به نمایش گذاشتند.
وی با ابراز تاسف نسبت به توطئه های خارجی افزود: با کمال تاسف به موازات توطئههای خارجی با لغزش دنیا پرستی بخشی از خواص و رهبران سیاسی و مذهبی دستاوردهای این حرکت تاریخی مورد تهاجم قرار گرفت.
وی دروغ تقلب در انتخابات را فاجعه توصیف کرد و گفت: این فاجعه با طرح دروغ بزرگ تقلب در انتخابات کلید خورد و با ایجاد حوادث زنجیرهای بستر تجاوز به امنیت و جان و مال مردم فراهم شد.
این عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس تصریح کرد: اعترافات برخی از دستگیرشدگان برهماهنگی آشوبگران با سفارتخانههای خارجی و اتکا به رسانهها و منافع مالی آنان دلالت دارد و با طرح ادعای مضحک استفاده از قرص یا آمپول اعتراف و یا شکنجه نمیتوان صورت مساله را پاک کرد.
وی ادامه داد: عجیب است که این داستان سراییها از زمان اعترافات احسان طبری و کیانوری مطرح شده، تاکنون فرمولاسیون و مشخصات این داروها از دید جامعه پزشکی و داروسازی کشور و جهان مخفی مانده است.
وی با طرح این پرسش که آیا به خانم کلینتون و وزیر خارجه دولت خبیث انگلیس و تروریستهای اعزامی از پادگان اشرف هم آمپول اعتراف تزریق کرده بودند؟ افزود: کار به جایی رسیده که سران شیاد موساد برای بهرهبرداری از این فرصت پیش آمده، جلسه سری تشکیل میدهند. رهبران اسراییل غاصب و رژیم آمریکا مجددا به رجزخوانی افتادهاند و سر کرده منافقین برای حفظ جان نامزد معترض ابراز نگرانی میکند. آیا مجموعه این رویدادها جای تامل ندارد؟
شهرزاد با بیان اینکه امروز حفظ وحدت و یکپارچگی جامعه یک وظیفه ملی است که تنها با دفاع شفاف از حقیقت و تمسک به محور وحدت یعنی ولایت فقیه تحقق مییابد خاطر نشان کرد: با موضعگیریهای چند پهلو، سکوتهای نابجا، کتمان حقایق و ایجاد ابهام در اذهان مردم، هرگز نمیتوان به وحدت رسید.
این عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس معنای ولایت پذیری را تبعیت از ولی امر به هنگام اختلاف نظر عنوان کرد و اظهار داشت: حمایت همه جانبه از حقوق آسیبدیدگان در جریانات اخیر و برخورد قاطع با مسوولان متخلف و اعمال حداکثر رافت اسلامی با فریب خوردگان که قربانیان ناآگاه صحنه بودند، مورد تاکید جدی است. در عین حال از برخورد قانونی با صحنه گردانان اصلی اغتشاش نباید غافل شد و از آنجا که براساس اصل سوم قانون اساسی، آحاد ملت در برابر قانون یکسان هستند، آقای موسوی باید هرچه زودتر احضار و درباره رفتارهای غیر مسئولانه و غیرقانونی خود به ویژه ارتباط برخی ستادهای ایشان با سفارتخانههای خارجی در یک دادگاه علنی به ملت غیور ایران توضیح دهد.
وی یادآور شد: در انتخابات ریاست جمهوری، رویکردهای مورد نظر مردم ولایت مداری ،عدالت محوری ، شجاعت مقابله با فساد و اشرافی گری ، ساده زیستی، توجه به محرومان در داخل و استکبار ستیزی در خارج بود که التزام وزرای کابینه به این ویژگیهای اساسی هماهنگی آنها با رییسجمهور منتخب ،مجلس و یکدیگر میباشد.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه افزود: تسلط علمی–تخصصی در حوزه مسئولیت جوانگرایی، گسترش گردش نخبگان و شکستن انحصار قدرت به منظور کادرسازی برای آینده کشور باید در نظر قرار گیرد.
وی با تاکید براینکه رییسجمهور وامدار حزب یا ائتلاف حزبی نیست، گفت: فرآیند فوق باید خارج از سهم خواهیهای حزبی ،گروهی و قومی صورت گیرد.
به گفته وی جهت جلوگیری از فرصت سوزی و با توجه به دغدغههای مشترک مجلس و دولت اصولگرا در کنترل تورم، رفع مشکلات تولید ، اشتغال جوانان و مشکلات معیشتی مردم طراحی راهکاری منطقی برای تعامل سازنده میان این دو قوه در راستای تحقق شایسته سالاری در کابینه دهم ضروری است.
در حالی که سالهاست که دانشجویان به خاطر وجود مافیای مدیریتی در زیر مجموعه هاشمیرفسنجانی در دانشگاه آزاد به اعتراضهای گسترده میپردازند تا آنجا که برخی هزینهها مانند محکومیت دچار شدند، بالاخره یک سایت وابسته به جریان تکنوکرات هم به فسادهای بیش از حد در این نهاد آموزشی واکنش نشان داد.
خبرنامه دانشجویان ایران نوشت؛ سایت آینده متعلق به مهدی هاشمی رفسنجانی که خودش در هیئت امنای دانشگاه آزاد مسئولیت دارد، مطلبی با عنوان "مقاومت جاسبی در برابر دستور هاشمی؟ " منتشر کرد که نکته جالب آن اثبات فساد مدیریتی در دانشگاه آزاد به ریاست عبدالله جعفرعلی جاسبی بود.
در این مطلب با اشاره به اینکه جاسبی به مسئولین تسهیلات ویژه میدهد، آورده است: "بخشی از تبصره 3 ماده یک قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت به این نکته اشاره دارد که نمایندگان مجلس شورای اسلامی چنانچه پس از خاتمه دوران نمایندگی؛ جذب هیئت علمی دانشگاهها و مراکز آموزشعالی شوند، مشمول این بند از قانون مذکور خواهند شد.
2 سال پیش از این 65 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی طی نامهای خطاب به هاشمیرفسنجانی به عنوان رئیس هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی خواهان اجرای قانون مذکور در این دانشگاه شدند.
علیرغم تصریح قانون و دستور کتبی رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی، اجرای قانون مذکور با مقاومت سرسختانه ریاست دانشگاه مواجه است.
جاسبی در حالی نسبت به عدم اجرای این قانون در دانشگاه متبوع اصرار دارد که طبق اسناد و مدارک موجود این قانون به صورت موردی و تنها با نظر شخص رئیس دانشگاه درمورد برخی افراد اعمال میشود.
حال جای سوال است آقای جاسبی با چه هدف و انگیزهای به برخی افراد که گویا به طور تصادفی از مسئولین نیز میباشند!!! این چنین امتیازات ویژهای میدهد. حضور کردان (با مدرک فوق دیپلم) و رحیمی(لیسانس) نیز به عنوان اعضای هیئت علمی این دانشگاه را میتوان در این دستهبندی جا داد.
آیا غیر از این میتواند باشد که با زد و بندهایی که در این قبیل ارتباطات پیش میآید به دنبال سوءاستفادههای بعدی میباشد. "
ابراهیم اسرافیلیان نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی، نکات مهمی درباره ویژگیهای شهید آیت و علت ترور وی را بیان کرد.
رابطه شما با شهید دکتر سید حسن آیت چگونه شکل گرفت و از چه زمانی در کنار هم بودید؟
من از سال 1341 که امام راحل علیه انجمنهای ایالتی و ولایتی بیانیه صادر فرمودند، فعالیتهای خود را علیه رژیم شاه شروع کردم، یعنی در ابتدا از پخش اعلامیه آغاز کردم تا اینکه وارد یک گروه به اصطلاح زیرزمینی شدم. آن گروه را مرحوم شهید آیت تشکیل داده بود و افرادی چون شهید محمد منتظری در آن حضور داشتند.
شهید آیت بعد از آنکه حزب زحمتکشان را ترک کرد این گروه را تشکیل داد؟
بله، آیت بسیار به آیتالله کاشانی علاقه داشت و اصلا حضورش در حزب زحمتکشان به واسطه همین علاقه بود. او بعد از ارتحال آقای کاشانی به خاطر اینکه بقایی با مصدق تعارض داشت به سمت حزب او تمایل پیدا کرد.
چگونه آیت از بقایی جدا شد؟
سال 1347 بقایی از آیت دعوت کرده بود به یک مراسم یا بهتر بگویم جلسهای که قرار بود از طرف حزب در کوهرنگ تشکیل شود برود و وقتی در آن جلسه، شهید آیت با صداقت از جنگ و مبارزه مسلحانه دفاع کرد، بقایی او را از حزب زحمتکشان اخراج کرد. آیت در همان سال 47 گروه زیرزمینی خودش را تشکیل داده بود و میگفت ما دو راه داریم؛ یا باید بمیریم یا اینکه دست به اسلحه ببریم که خودش راه دوم را انتخاب کرد.
شهید آیت از لحاظ شخصیتی چگونه آدمی بود؟
او از سنین طفولیت یعنی از سن دبستان به دنبال مسائل سیاسی بود، روزنامهها و منابع سیاسی را مطالعه میکرد و اطلاعات وسیعی داشت به صورتیکه بدون اغراق یک دایرهًْالمعارف کامل سیاسی بود، روی این اصل افراد را بخوبی میشناخت چون در مطالعات خود هر نکته و سندی که میدید نگه میداشت و آرشیو میکرد. ابتدا که روزنامهها را میخواند نکات مهمش را درمیآورد و در حفرههایی در دیوار خانهاش جاسازی میکرد، بعدها هم صندوقچهای فلزی تهیه کرده بود که این اسناد و مطالب را در آن میگذاشت.
مثلا او از بنیصدر شناخت زیادی داشت بهطوریکه هنگام اقامت امام در فرانسه مرتب از طریق تلفن با شهید محمد منتظری تماس میگرفت و راجع به بنیصدر هشدار میداد و میگفت، او را از بیت دور کنند و از سوابق بنیصدر و اطرافیانش به شهید منتظری میگفت. وقتی هم انقلاب شد و بنیصدر برای ریاست جمهوری نامزد شد، مرحوم شهید آیت بشدت مخالفت کرد. یادم هست یک شب فردی به نام «مرتضی مهذب» آمد منزل من و یکسری اسناد به همراه خودش آورده بود، میگفت، توأمان حسابدار ارتش و دارایی است. آن زمان برق به صورت نوبتی قطع میشد برای همین برق محلهها قطع بود که این فرد از تاریکی استفاده کرده و خودش را به خانه ما رسانده بود.
اسناد مربوط به چه چیزی بود؟
اسناد مربوط به کمکهای مالی بنیصدر به احزاب کومله، مجاهدین خلق و دموکرات بود که از بودجه ارتش پرداخت شده بود. من از همه مدارک کپی گرفتم، حدود 45 سند بود که یکسری کپی کامل از آن را به شهید بهشتی و یکسری را به شهید آیت و یکسری را به آقای رفسنجانی دادم. آیت برخی از اسناد را علنی کرد برای همین بنیصدر با توطئههایی که در روزنامه تحت امر خود یعنی «انقلاب اسلامی» علیه آیت طرحریزی کرد قصد ترور شخصیت او را داشت.
در جایی گفتهاید یکسری کامل از کپی اسناد را به حضرت آیتالله خامنهای دادهاید؟
اگر اشتباه نکنم دادم چون تنها کسی که درباره عدم کفایت بنیصدر از این اسناد استفاده کرد، حضرت آیتالله خامنهای بودند.
شهید آیت یا خودتان استفاده نکردید؟
آیت کم و بیش به آنها استناد میکرد اما من به عنوان مثال در جلسهای که به منظور «وحدت حوزه و دانشگاه» در قم برگزار شد حضور پیدا کردم و آقایان طاهری خرمآبادی و مدنی هم سخنرانی کردند، از این مدارک استفاده کردم.
در آن جلسه هیچکس حاضر نشد در جلسه پرسش و پاسخ شرکت کند اما من به تمام سؤالات پاسخ دادم و به آنچه دانشجویان و طلاب درباره بنیصدر میپرسیدند، با استناد به این مدارک، جواب میدادم.
توطئه بنیصدر علیه شهید آیت چه بود؟
همان نوار کذایی که به دروغ، تیتر یک روزنامه انقلاب اسلامی شد. در جایی از آیت سوال میشود و او پاسخ میدهد، بعد آنقدر سر و ته نوار را میزنند که طرف مستمع تصور میکند آیت طرح کودتا دارد؛ برای همین سر زبانها انداختند«آیت کودتاچی».
شهید آیت، انقلاب را چگونه پیشبینی میکرد و چه سرنوشتی را برای آن متصور میشد؟
آیت نگاه بازی داشت. او برای هر عملی، عکسالعملی را پیشبینی میکرد. مثلا عدهای از بچههای چپ، سازمان ملی دانشگاهیان را راهاندازی کردند که در بین دانشجویان رسوخ و آنها را جذب کنند، آنها تفکرات مصدق را دنبال میکردند؛ برای همین آیت، جامعه اسلامی دانشگاهیان را تاسیس کرد و به تفکرات آیتالله کاشانی پرداخت و در اساسنامه جامعه اسلامی، اصولی همچون برقراری نظام ولایت فقیه را قرار داده بود.
در این تشکل چه افرادی عضو بودند؟
دوستانمان بودند اما افرادی مثل پیمان و ملکی هم حضور داشتند اما به مرور زمان که متوجه شدند چه خبر است ناراحت شدند و رفتند. یادم هست روزی احسان نراقی با من تماس گرفت و گفت بیا وزارت علوم. به آنجا رفتم، از من پرسید شما چه کار میخواهید انجام دهید؟ من هم گفتم کارهای نیستم و باید از امام خمینی بپرسید چه میخواهد که نراقی بسیار ناراحت شد.
گویا شهید آیت با وزارت میرحسین موسوی در امور خارجه مخالف بود.
بله! شهید آیت بسیار با میرحسین مخالف بود، همینطور شهید دیالمه. این 2 نفر تفکرات نزدیکی داشتند. شهید آیت میگفت، موسوی یک روز هم سابقه درست انقلابی و مبارزاتی ندارد؛ حالا چطور میتواند انقلاب ما را با حضور در وزارت خارجه، صادر کند؟! آیت اسناد و مدارکی داشت که چهره واقعی موسوی را نمایان میکرد. روزی که قرار بود موسوی به عنوان وزیر پیشنهادی امورخارجه به مجلس معرفی شود و رای اعتماد بگیرد، مرحوم شهید آیت سخت بیمار بود و چند روز غیبت داشت اما تمام اسناد خودش را جمع و جور کرده و در پوشه گذاشته بود تا به مجلس بیاید، همسرش نقل میکند و میگوید، من از آیت خواستم به مجلس نرود و استراحت کند اما او گفت، امروز(چهارشنبه 16 مرداد 1360) باید تکلیف جمهوری اسلامی مشخص شود و من باید بروم تا این اسناد و حقیقتها را برای مردم روشن کنم.
اسناد مربوط به چه نقاط تاریکی از موسوی بود؟
این اسناد ارتباط موسوی با [...] را اثبات میکرد اما آیت زمانی که از در منزل خارج میشود در فاصله 30 تا 40 متری بنزی مشاهده میشود که راننده آن در حال پنچرگیری است، آیت سوار اتومبیل خودش میشود که از جانب افراد مخفی در آن بنز توسط مسلسل ترور میشود و نزدیک به 65 گلوله به بدنش اصابت میکند و هنوز جای گلولهها روی در منزل او هست.
اسناد چه شد؟
خانم دکتر آیت میگوید، اسناد را شهید آیت پشت شیشه اتومبیل قرار داده بود اما آن ضاربان، آنها را دزدیدند. بعدا باجناق آیت دنبال پوشه میرود تا اینکه به وزارت امور خارجه میرسد، در آنجا فردی پیدا میشود و میگوید اسناد دست من است، همین جا باشید تا من آنها را بیاورم، باجناق شهید آیت چند ساعت صبر میکند اما از آن فرد خبری نمیشود تا اینکه معلوم میشود از در دیگر ساختمان فرار کرده است. پروفسور محمد مجری هم که استاد تاریخ و جغرافیا در دانشگاه سوربن پاریس بود و مدتی در ایران زندگی میکرد، میگفت یکسری اسناد دارد که از آیت و دیالمه گرفته است اما الآن هیچ خبری از پروفسور مجری ندارم و اصلا نمیدانم زنده است یا نه.
آیت در گفتوگوهایش درباره شخص میرحسین چه مطالبی را عنوان میکرد؟
آیت میگفت موسوی اعتقادی به ولایت فقیه ندارد و از نظر مذهبی هم نظر قاطعی ندارد.
مناسبات میرحسین با پیمان چگونه بود؟
بسیار با هم دمخور بودند برای همین است که موسوی تفسیر 2 آیه از قرآن را با نگاهی کاملا چپ مینویسد یعنی تحت القائات پیمان چنین کتابی را مینویسد.
پس چطور موسوی به حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد؟
جواب این سؤال را از زبان شهید آیت برایتان نقل میکنم، آیت میگفت، موسوی خودش را درون نظام جا کرده تا از آن استفاده کند و بموقع جلوی آن میایستد.
یعنی عدم تمکین به قانون اساسی و ولایت فقیه در گذشته هم در موسوی وجود داشت؟
چه عرض کنم؟! من تعجب میکنم از موسوی که چرا جلوی ولی فقیه میایستد چون او هرچه داشت از ولایت فقیه بود البته نباید تعجب کرد؛ چرا که آیت پیشبینی کرده بود و فقط من تصور میکردم پیشبینی آیت اشتباه باشد. من یادم هست دوره اول ریاستجمهوری «آقا» در قانون اساسی اینگونه آمده بود که انتخاب نخستوزیر حق رئیسجمهور است ولی نه در دوره اول و نه در دوره دوم آقای خامنهای، موسوی را معرفی نکردند. نمایندگان مجلس هم که سر دوراهی بودند، چون رفسنجانی میگفت، نظر امام، میرحسین است اما از طرفی وقتی با بیت امام تماس میگرفتیم، امام تکلیف را جور دیگری عنوان میکردند تا اینکه 99 نفر به موسوی رای ندادند اما چون آرا مخفی بود، دارودسته موسوی با حدس و گمان اسامی 99 نفر را روی کاغذ نوشتند و بهعنوان افراد ضدولایت فقیه منتشر کردند که بعدا حضرت آیتالله خامنهای تشریف آوردند مجلس و فرمودند نمایندگان مخالف 99 نفر نبودند بلکه یکصد نفر بودند چون صدمین نفر من هستم. یا در زمان تصدی پست نخستوزیری از سوی موسوی نمایندگان طرح سوال از وی را درباره ماجرای مک فارلین مطرح کردند که او به همراه لابیهایش در مجلس برای فرار از قضیه، برچسب ضدولایت فقیه به طراحان سوال زد. او همه جا از حضرت امام و ولی فقیه مایه میگذاشت و به ظاهر، قانون را در برابر ولی فقیه، هیچ میدانست. در دور دوم ریاستجمهوری «آقا» هم شورایی تشکیل شد که به دروغ میگفتند، زیر نظر حضرت امام بوده و موسوی را بدون نظر حضرت آیتالله خامنهای انتخاب کردند.
یادم هست زمانی آقای خامنهای بهعنوان رئیسجمهور تشریف بردند مشهد برای سخنرانی، در آن زمان محتشمیپور وزیر کشور بود. او دستور داد تا از سخنرانی آقا جلوگیری کنند چون میگفتند سخنران باید از وزارت کشور مجوز داشته باشد و آقای خامنهای بهعنوان رئیسجمهور از وزیر کشور مجوز دریافت
نکرده بود(!)
خلاصه! اوضاع به کام موسوی بود و در جایی که منافع داشت، خودش را به ولی فقیه میچسباند و در جایی که نداشت، برابر ولی فقیه میایستاد. همان زمان هم وقتی ما در کمیسیون سوالات که 13 نفر بودیم میخواستیم نظر امام را درباره هر موضوعی مثل موسوی بدانیم، میگفتند امام بیمار است ولی آخر سر خودشان از امام پیغام میآوردند که امام تکلیف را بر انتخاب موسوی قرار دادهاند؛ بدون اینکه دست خطی از معظمله بیاورند.
اینگونه پیشبینیهای شهید آیت، قبلا هم به عینیت رسیده بود، یعنی آیت اصولا آدم آیندهنگری بود یا فقط درباره میرحسین، حرفش درست از آب درآمد؟
سیاستمداری و حل و فصل قضایا و تحلیل جریانات، طبع سیاسی میخواهد که آیت آن را داشت. آیت انقلاب فرهنگی را پیشبینی میکرد که این اتفاق افتاد. آیت در آن نوار که بنیصدر با تحریفش، از آن سوءاستفاده کرد، درباره انقلاب فرهنگی تحلیل کرده و حتی خبر داده بود. آیت بخوبی مناسبات را تجزیه و تحلیل میکرد؛ برای همین اتفاقاتی که پیشبینی میکرد واقعا میافتاد، از این رو عدهای میگفتند آیت از آینده خبر دارد در حالی که او تنها قدرت و قوه تحلیل خوبی داشت و به واسطه سیاستورزی و نگاه هوشمندانهاش میتوانست بفهمد چه کسی جلوی نظام قرار میگیرد و قدمعلم میکند و چه کسی برای چه منفعتی خودش را به نظام میچسباند یا چه کسی فعلا از نظام بهرهگیری میکند. درباره بنیصدر گفتم که آیت بخوبی از همان زمانی که حضرت امام در فرانسه تشریف داشتند، درباره او هشدار میداد و به شهید محمد منتظری تلفن میزد و میگفت، بنیصدر را از آنجا دور کنید چون آدم درست و حسابیای نیست.
شهید آیت به مرزبندی رایج آن زمان اعتقاد داشت؟
آیت آدم شریف و باتقوایی بود برای همین کسانی را که از خط انقلاب دور شده بودند، از خودش طرد نمیکرد و میگفت، اینها هم آدمهای خوبی هستند ولی راه را گم کردهاند. آیت با برخی از اساتید دانشگاهها هم ارتباط نزدیکی داشت و میدانست چه استادی در کدام خط است و چه استادی در چه خطی. او سعی میکرد ولایت فقیه و اسلام را در ذهن معلمان و استادان جا بیندازد تا آنها هم برای دانشآموزان و دانشجویان خود تدریس کنند. آیت به ولایت فقیه اعتقاد راسخ داشت. درباره جامعه اسلامی دانشگاهیان هم همانطور که گفتم، اصل اساسنامه را برقراری نظام ولایت فقیه قرار داده بود در حالی که خیلیها در آن زمان کاملا خط مارکسیستی را دنبال میکردند و اصلا در این قید و بند نبودند برای همین است که آیت درباره ارتباط میرحسین با ولی فقیه احساس خطر کرد و پیشبینیهایی در این زمینه داشت که متاسفانه با عملکردهای موسوی تحقق یافت.
محمد جواد لاریجانی با اشاره به فعالیتهای حزب کارگزاران در زمان ریاست جمهوری هاشمی برای مادام العمر کردن وی در این مسند، استدلال کارگزاران را در این زمینه بیان کرد و گفت: کارگزاران معتقد بود هاشمی رفسنجانی از ارکان انقلاب است، بنابراین باید به وی اجازه داده شود، همچون امام خمینی(ره) که رهبریشان تا پایان حیات بود، مادامالعمر رئیسجمهور باشد.
به گزارش رجانیوز، محمد جواد لاریجانی در گفتگویی با روزنامه جام جم به نکاتی در خصوص انتخابات و مسایل پیش آمده پس از آن پرداخته است و با رد برخی شائبهها قویا تاکید میکند که حوادث پس از انتخابات، نمونهای ناکام از الگوی انقلاب مخملی است که در برخی کشورها انجام شده است و به توضیح دلایل خود برای اثبات این مساله میپردازد.
متن این مصاحبه به شرح زیر است:
سوال: این روزها شاهد برگزاری دادگاه برخی از افراد دستگیر شده در حوادث اخیر هستیم و یکی از محورهای مهم کیفرخواست علیه این افراد، تلاش در جهت کودتای مخملی است. شما حوادث اتفاقافتاده را تا چه حد در قالب این تئوری میبینید و از نظر شما این اغتشاشات تا چه اندازه از پیش طراحی شده بودند؟ برخی معتقدند که بخش زیادی از این حوادث نتیجه اشتباهات مقطعی در داخل بوده که با سوءاستفاده برخی کشورهای غربی همراه شده است. نظر شما در این خصوص چیست؟
لاریجانی: ابتدا باید خدا را شکر کنیم که انتخابات با مشارکت وسیع مردم برگزار شد و آقای احمدینژاد با رای قاطعی مجددا رای آورد و روز 12 مرداد هم حکم او از طرف مقام معظم رهبری تنفیذ شد. این مسائل را باید به رئیسجمهور تبریک گفت و ایشان هم باید شکرگزار فرصتی باشد که برای خدمت به مردم در چهار سال آینده نصیبش شده است.
نکته مهم این بود که ارزش پوستر چسبانی و تبلیغات دیواری کاملا کاهش یافت. رسانه ملی آنقدر نفوذ داشت که دیگر کسی به دنبال عکسهای داخل خیابان نمیگشت. به نظر من این یک مسیر بسیار خوب برای آینده است.
*موسوی پیش از انتخابات مدعی پایبندی به قانون اساسی و ولایت فقیه بود
ویژگی دیگر این انتخابات این بود که ما ملاحظه کردیم که سازمان تبلیغاتی یکی از نامزدها و کمپین انتخاباتی او توسط یک جناح سیاسی، کاملا مصادره و عملا پایه یک نوع تقابلی با نظام گذاشته میشود. آقای مهندس موسوی، در طول دوران انتخابات اولا اعلام کرده بود که مستقل است و مشی او ترکیبی از اصولگرایی و اصلاحطلبی است که این شعار بسیار زیبا و پرمعنایی است.
ایشان همچنین اعلام کرده بود که پایبند قانون اساسی و ولایت فقیه است و این مسائل، امیدواری زیادی در میان افراد متدین و کسانی که ایراداتی نسبت به دولت آقای احمدینژاد داشتند ایجاد کرد. منتها اتفاق عجیبی که افتاد این بود که اصلاحطلبان با یک رفتار حساب شده، ایشان را مصادره کردند و آقای موسوی که اعلام کرده بود مستقل است عملا در مسیری که اصلاحطلبان برایش ترسیم کرده بودند قرار گرفت. اینجا آن نقطهای است که به نظر من از قبل طراحی شده بود و این اتفاق نمیتوانست در همان روزهای آخر اتفاق بیفتد. ما باید سوال کنیم که چرا اصلاحطلبان در کشورما به این سرانجام و به فرجام تقابل با نظام رسیدند؟
*اعلامیه های بازندگان انتخابات فرقی با اعلامیه های دشمن ندارد
شما رفتار اینها را در روز قبل از انتخابات، شب انتخابات و فردای انتخابات نگاه کنید. این رفتارها باعث شد آقای موسوی خودش را کاندیدای برنده اعلام کند و به یکدیگر تبریک بگویند. بساط تقابل از همان زمان چیده شد و حتی مطالبی که این روزها به اسم اعلامیه منتشر میکنند ادبیات بسیار خصمانهای دارد. شما اگر ندانید که این اعلامیه از طرف چه کسی است هیچ فرقی با اعلامیههای دشمنان ندارد و اتهاماتی که به نظام اعم از دستگاه قضایی، تقنینی، اجرایی و شورای نگهبان میزنند دست کمی از اتهامات آمریکا و غرب ندارد. این حادثه مهمی برای یک مجموعه بزرگی از فعالان سیاسی است.
*از اوباما تا سارکوزی در کودتای مخملی شرکت داشتند
حرکت اصلاحطلبان در ایران در گذشته هم تا مرز تقابل با نظام رفت. وقتی که در مجلس ششم برخی نمایندگان تحصن کردند قصدشان این بود که تقابل با نظام را کلید بزنند منتها شاید آقای کروبی در آن زمان داهیانهتر عمل کرد و یا آقای خاتمی توانست خودش را کنترل کند و شرایط به گونهای رقم خورد که این قضیه با عدم استقبال مواجه شد و ناکام ماند و کلید نخورد. ما در حقایق اجتماعی میان کلید زدن و کلید خوردن باید فاصله بگذاریم زیرا حقایق اجتماعی یک مسیر تطور دارند، در این انتخابات هم چیزی به نام جنبش سبز که دقیقا نام دیگری از کودتای مخملی است کلید زده شد و مراسم کلیدزنی بسیار رنگارنگ داشت.
گذشته از عناصر داخلی، ما در کلیدزنی این جریان میبینیم که از اوباما گرفته تا سارکوزی و دیگران شرکت دارند.
منتها این جریان کلید نخورد و کلید نخوردن آن برمیگردد به دلایلی که تقابلهای قبلی با نظام را ناکام کرده بود. به نظر من علت این آشوبها و بیقانونیها این بوده است که جناح اصلاحطلب کمپین انتخاباتی آقای موسوی را مصادره کرد و به علت ضعفهایی که ایشان هم در بینش دینی و هم در امور شخصی دارد، توانستند این کار را بکنند و ایشان را از مشیای که در انتخابات اعلام کرده بود خارج کردند، این کارها با برنامه بود.
سوال: چرا برخی اصلاحطلبان به جایی رسیدند که در مقابل نظام قرار گرفتند؟
*اصلاح طلبان همان مسیر منافقین را رفتند
لاریجانی: به نظر من اصلاحطلبی در کشور ما، همان مسیری را رفت که مجاهدین خلق در ایران رفتند، مجاهدین خلق که بعدا به منافقین تبدیل شدند از آسمان نیامده بودند، بلکه بچههای متدین همین مملکت بودند که با وجود فهم سطحیشان از اسلام، علقههای دینی داشتند. این افراد مسحور ایدئولوژی مارکسیسم بودند و معتقد بودند که این مکتب، علمی، مدرن و عدالتطلب است. ضمنا مسکو و پکن هم در آن زمان توفیقات عظیمی پیدا کرده بودند و همه این مسائل سبب شده بود که این افراد شیفته مکتب مارکسیسم شده و میخواستند بین این دو را جمع کنند.
*التقاط، نفاق و تقابل با نظام سه فاز طی شده توسط منافقین و اصلاح طلبان است
یعنی به نظر من همان مسیری که مجاهدین خلق رفتند دوباره تکرار شد که دارای سه فاز مهم است. فاز اول، تنظیم یک مبنای فکری ناسازگار بود که اسم آن را قبلا در ادبیات ما التقاط میگذاشتند. فاز اول بتدریج خودش را به فاز دوم که ظهور نفاق بود رساند و نفاق هم به طور طبیعی به تقابل با نظام ختم میشود. عین همین سه مرحله که درخصوص مجاهدین خلق اتفاق افتاد در مورد اصلاحطلبی نیز تکرار شد.
اصلاحات باید در کشور وجود داشته باشد اما حرکت اصلاحی باید در چارچوب نظام باشد اصلاحطلبان ایران، بچه مسلمانهای خودمان بودند و افرادی بودند که در انقلاب هم سابقه داشتند، منتها فهم سطحی این افراد از دین در کنار مدهوش شدن در مقابل پیشرفتهای لیبرال دموکراسی سکولار باعث شد که در بهترین حالت، اسلام را برای خانه و در امور خصوصی قبول داشته باشند.
*در مشی لیبرالی اصلاح طلبان امام علی(ع) و امام حسین(ع) بدهکار شدند
مبنایی که آنها انتخاب کردند براین اساس بود که میخواستند سکولاریسم را با اسلام آشتی بدهند و اسم آن را نواندیشی دینی گذاشتند. شما اگر ادبیات دوم خرداد 76 را مرور کنید، میبینید که به اسم نواندیشی دینی تلاش کردند به تفکر سکولار یک نمای اسلامی بدهند. شما وقتی روزنامههای دوم خرداد را ورق میزنید میبینید کار به جایی رسید که حتی اسلام را برای امور خصوصی هم مندرس اعلام میکردند.
در این تفکر امام حسین(ع) را هم بدهکار میدانستند چون معتقد بودند جنگهای پدر ایشان باعث شد که یزید، امام حسین(ع) را بکشد. حضرت علی (ع) هم در این تفکر بدهکار شده بود. همه این مسائل نتیجه همان مشی سکولار بود. این ناسازگاری ایدئولوژیک هیچ نتیجهای نمیتوانست داشته باشد مگر این که به یک نفاق برسد.
همانطور که مجاهدین خلق در یک مرحلهای تصمیم گرفتند از شر اسلام خلاص شوند و مجید شریفواقفی و دیگران را با کودتا از بین بردند، اصلاحطلبی هم در یک مرحلهای عملا خودش را راحت کرد. روند طی شده از سوی جریان اصلاحطلبی در ادامه به نفاق رسید و این نفاق بروزهای مختلفی دارد.
شکل اول بروز آن این است که شما بگویید ما میخواهیم در انتخابات شرکت کنیم، قانون را هم قبول داریم و در چارچوبهای مشخص شده کار میکنیم، ولی از فضای انتخاباتی استفاده کنید و مردم را که برای انتخابات بسیج کردهاید به سمت کار دیگری که مورد نظر شماست، بکشانید.
فاز سوم این حرکت همان طور که قبلا اشاره کردم تقابل با نظام است. به اعتقاد من این سه مرحله را که ما در فرجام مجاهدین خلق دیدیم، دقیقا در رفتار اصلاحطلبی در ایران نیز مشاهده کردیم.
*حرف های موسوی مصداق عدم اعتقاد به ارکان نظام است
اشکالات در حکومتها همیشه وجود داشته است، مگر دولتها میتوانند بدون اشکال باشند. منتها با اشکالات به دو شیوه برخورد میشود. یکی برخورد انتقادی با این عنوان که حکومت خودمان است و ما میخواهیم آن را اصلاح کنیم. این مساله را تقابل نمینامند. تقابل جایی است که شما دیگر به هیچ یک از ارکان حکومت اعتقاد نداشته باشید. مانند حرفهایی که آقای موسوی میزند.
*موسوی خود را معصوم و قوای سه گانه و ارکان نظام را متقلب می داند
ایشان معتقد است مجلس سر تا پا تقلب است، دولت سر تا پا تقلب است، قوه قضاییه و شورای نگهبان سر تا پا تقلبند و ظاهرا ایشان تنها معصومی هستند که از آسمان نازل شدهاند و باید ملت ایران را نجات دهند. این تفکر بسیار تنگ که اتفاقا تحت عنوانهای تسامح و آزاداندیشی و امثالهم بیان میشود، سرچشمه تقابل است. این چیزی است که کمپین آقای موسوی را به این نقاط کشاند.
همچنین این نکته را متذکر شوم که انقلاب یا کودتای مخملی شاخ و دم ندارد. شما ببینید آقای مهندس موسوی چه چیزی ادعا میکند. او معتقد است چیزی به نام جنبش سبز در کشور پدیدار شده و کلید خورده است و خود ایشان رهبری این جنبش را به دست دارد.
*موسوی قرار بود برای انتخابات تبلیغ کند نه جنش درست کند
مطلب دیگری که بیان میکند اینکه این جنبش سبز قصد دارد ریشههای دروغ، بدی و کژی و اینها را در ایران اصلاح کند. خود این مطالب یعنی کودتای مخملی. اولا ما باید ببینیم که این جنبش از کجا پیدا شد زیرا آقای موسوی بنا بود برای انتخابات تبلیغات کند و بعد ببیند که آیا رئیس جمهور میشود یا نه و اصلا قرار نبود جنبش ایجاد کند.
*جنبش سبز همان کودتای مخملی است
به نظر من جنبش سبز همان کودتای مخملی است و چیزی فراتر از آن نیست.حالا چرا ایشان جنبشی را که اسم آن را جنبش سبز گذاشت کلید زد؟ به نظر من جنبش سبز همان کودتای مخملی است و چیزی فراتر از آن نیست. اسم آن عوض شده است. آقای موسوی باید برای این کار مبنا میداشت و نباید به مردم دروغ میگفت که من میخواهم کاندیدا شوم و بعد بیاید اعلام کند که تقلب شده است و جنبش سبز کلید بخورد.
این اتفاقات، کلید زدن حادثهای بود که با سوءاستفاده از امکانات تبلیغاتی انجام شد. مساله کودتای مخملی همین چیزی است که آقایان مطرح میکنند و همین عملکردی است که انجام میدهند.
انقلاب مخملی یک چیز هیولایی نیست که پیچیدگی خاصی داشته باشد. آری به نظر من جناح اصلاحطلب آلوده شد به نفاق و این نفاق منجر به تقابل با نظام شد. آقای مهندس موسوی هم گرفتار گرداب این پدیده شد.
سوال: شما از جریان اصلاحطلبی صحبت کردید. این جریان طیفی از فعالان سیاسی را در بر میگیرد که برخی از آنها عناصر اصلی تشکیلدهنده مقاطعی از تاریخ 30 ساله جمهوری اسلامی ایران هستند. چرا این افراد هماکنون علیه نظام اقدام میکنند؟
لاریجانی: این پدیده سابقه دارد. یعنی کژراهه اصلاحات به علت اشکال در مبانی فکریاش به اینجا رسید. بعضی عناصر از اول در تفکرات این دوستان وجود داشت که از جمله آنها تکیه بر کاریزمای فردی به جای اصول بود. شما ببینید وقتی حضرت امام (ره) فوت کرد. برخی از همین حضرات اعلام کردند که ولایت فقیه لباسی برای تن امام بود و بعد از ایشان باید یک سیستم شورایی داشته باشیم.
تفاوت مشی اصولگرایانه و مشی اصلاحطلبی همین است. ما نمیبایست امام را بپرستیم، بلکه باید مکتب خدا را بپرستیم و نباید این طور فکر کنیم، بعد از فوت امام (ره) مساله ولایت در زمان غیبت فراموش میشود.
* کارگزاران می گفت هاشمی رکن نظام است باید مادام العمر رئیس جمهور باشد
حزب کارگزاران بعد از تاسیس بر این اعتقاد بود که آقایهاشمی رفسنجانی چون از ارکان انقلاب بودند که حقیقتا هم از ارکان انقلاب هستند، بنابراین ما باید قانون اساسی را به نحوی اصلاح کنیم که به ایشان اجازه داده شود، همچون امام خمینی(ره) که رهبریشان تا پایان حیات بود، مادامالعمر رئیسجمهور باشد. اینها همه نکاتی است که هر کدامشان بذر یک کژی را در فکر دوستان اصلاحطلب ما گذاشت.
آنهایی که به اسم نواندیشی دینی، هرگونه تلقی سکولار از نظام مدنی را قبول میکردند کژیها در جریان اصلاحطلب را بنیان گذاشتند.
آنهایی که به اسم نواندیشی دینی، هرگونه تلقی سکولار از نظام مدنی را قبول میکردند کژیها در جریان اصلاحطلب را بنیان گذاشتند.
علت اینکه ما آسیب میبینیم و بچههای ما گرفتار میشوند و نمیتوانند این مرزها را از هم تفکیک کنند، همین است که نیروهایی که سابقه دارند، دلسوز بودند و متدین بودند، داخل این دامها میافتند.
امروز هم باید برای مردم و بخصوص تحصیلکردهها کاملا تبیین شود که کژراهه اصلاحات از کجا شروع شد، چرا به نفاق رسیدند و چرا به تقابل با نظام رسیدند؟
سوال: تک صدایی معمولا در نظامهای مردمسالار، مساله مثبتی نیست. شما معتقدید که اصلاحات مرد، اگر اینچنین باشد آیا فکر نمیکنید ما به پدیده تکصدایی دچار شویم؟
*جریان اصلاحی وفادار به نظام می خواهیم نه ضد نظام
لاریجانی: اصلاحات باید در کشور وجود داشته باشد و حرکت اصلاحی باید در چارچوب نظام صورت بگیرد. تکصدایی در میان اصولگرایان هم وجود ندارد. ما باید یک چند صدایی مبنادار داشته باشیم، نه یک چند صدایی کاریزماتیک، یعنی فقط به خاطر اینکه چند تا باشیم، چند صدا با الحان مختلف ایجاد کنیم.
جریان اصلاحی الان در کشور ما نیاز خیلی مبرمی است و باید یک جریان اصلاحی داخل نظام، وفادار به ارکان نظام داشته باشیم.
قانون اساسی ما در آخرین بند خود سه رکن را معرفی میکند و میگوید: قانون اساسی قابل تغییر است مگر این سه رکن.
رکن اول، پایه اسلامی قانون اساسی است چون قانون گفته که ما همه مبانیمان باید براساس عقلانیت اسلامی باشد.
رکن دوم ضابطه مشروعیت نظام است که براساس قانون اساسی اصل ولایت فقیه است. رکن سوم هم نقش مشارکت مردمی است. یعنی ما در قانون اساسی داریم که همه تصمیمات حکومت باید مستقیم و یا غیرمستقیم، برآمده از رای مردم باشد که این مساله از طریق انتخابات صورت میگیرد. این همان دموکراسی نمایندهای است که در قانون اساسی وجود دارد.
نویسندگان قانون اساسی نه این که دموکراسی را نمیشناختند، اما از به کار بردن لفظ دموکراسی اجتناب کردند و دلیلش همین چیزی بود که در اصلاحات اتفاق افتاد. آنها میترسیدند که اگر لفظ دموکراسی را به کار برند، مردم دموکراسی را با دموکراسی لیبرال اشتباه بگیرند. دموکراسی ما لیبرال نیست بلکه مبتنی بر عقلانیت اسلامی است و این مساله تغییرپذیر نیست.
این سه رکن قانون اساسی را باید به آن وفادار باشیم و اینها همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب از آنها به عنوان مشروعیت و اسلامیت تعبیر کردهاند.
ما یک جریان اصلاحی میخواهیم که در داخل این چارچوب باشد و جای این جریان خیلی خالی است.
در کشور ما در زمینه دموکراسی شعارهای زیادی داده میشود اما هنوز این دموکراسی نهادینه نشده است و معمولا هر گروهی شاخصههای این مساله را مطابق با میل خود و در جهت منافع خود تفسیر میکند.
سوال:برای جا افتادن دموکراسی در کشور چه باید کرد؟
لاریجانی: این مساله خیلی دقیقی است که شما گفتید. مردم باید وقتی افرادی، شعار دموکراسی میدهند سوال کنند زمانی که خود آنها قدرت را در دست داشتند چگونه با مخالفین خودشان رفتار میکردند.
*موسوی در زمان نخست وزیری، به هر صدایی علیه دولت حمله می کرد
یکی از گرفتاریهای حرکت اصلاحطلبانه در ایران این است که سابقه دموکراسی ندارد. یعنی زمانی که اینها قدرت را در دست داشتند هیچوقت علاقهای به شیوههای دموکراتیک نداشتند.
باید از مهندس موسوی بپرسیم در 10 سالی که شما در حکومت بودید چند صدا علیه دولت وجود داشت. در آن زمان فقط یک روزنامه در این جبهه بود که آن هم روزنامه رسالت بود. همین یک روزنامه هم که پیدا شد چندین بار مورد هجوم شدید آقای موسوی قرار گرفت خوب است شما همه مواردی را که آقای مهندس موسوی الان اشکال میگیرد با 10 سالی که ایشان در قدرت بود مقایسه کنید. مثلا ایشان اشکال میگیرد که چرا بعضیها نمیتوانند حرفهایشان را بزنند.
*موسوی پاسخ دهد در زمان خودش چند بازجویی از صدا و سیما پخش شد
ایشان درخصوص بازجوییها و اعترافات سوال میکند. ما از آقای موسوی سوال میکنیم که در 10 سالی که شما در حکومت بودید وضعیت چگونه بود؟ البته ما نمیگوییم که الان وضعیت، بسیار خوب است اما میخواهیم مقایسه کنیم.
آقای موسوی بفرمایند که چند اعتراف و بازجویی در زمان ایشان از صداوسیما پخش شد؟ در مورد کدامیک از آنها ایشان اعتراض کردند؟
*موسوی در زمان نخست وزیری از وزیر اطلاعاتش بخار بازجویی ها تقدیر کرد
جدیدا ایشان فتوای فقهی داده است که اعترافات نمیتواند در حکم قاضی دخیل باشد که طبیعی است ایشان متوجه نشده که حکم قاضی، مستقل از اعترافات است. بازجوییها گاهی ایجاد اطلاع میکند و از طریق اطلاعی که ایجاد میکند قاضی به یک آگاهی میرسد. نوع استفاده از اعترافات غیر از این است که به طور صریح آن را مبنا قرار دهند. این مساله پیچیدگیهای نظری دارد.
در زمان دولت آقای موسوی موارد متعددی بود که افراد بازجویی شدند و جلوی تلویزیون آمدند و اعتراف کردند. ایشان در آن زمان نه تنها اعتراضی نکرد بلکه کلی هم از وزیر اطلاعات خود تقدیر کرد، البته این مساله را عرض کنم که من طرفدار این مساله هستم.
به عنوان مثال در زمان آقای موسوی، مهدی هاشمی را گرفتند و محاکمه کردند، جلوی تلویزیون هم آوردند. با گروهک فرقان هم همین کار را کردند. من شخصا طرفدار این کار بودم. زیرا این مساله برای روشن کردن ذهن مردم بسیار اساسی بود.
در زمان دولت آقای موسوی موارد متعددی بود که افراد بازجویی شدند و جلوی تلویزیون آمدند و اعتراف کردند. کسی که اینقدر قوی مدعی است که چرا اینگونه آسیبها به مردم رسیده است که البته خیلی هم حرف درستی میزند، چرا در سابقه خود چنین سوابقی ندارد.
از همه اینها گذشته، اقدام براساس روشهای دموکراتیک که در قانون اساسی پیشبینی شده است چیزی جز بهتر کردن حکومت در بر ندارد. من قویا طرفدار این روشها هستم و ما همه باید از اینها اطاعت کنیم. یکی از چیزهای مهم در مشی دموکراتیک، تن دادن به قانون است و نکته جالب اینجاست که اگر ما بخواهیم قانون را زیر پا بگذاریم دیگر دموکراسی معنا ندارد.
سوال: چندی پیش محسن رضایی در نامهای خواستار برگزاری دادگاه همه متخلفین در کنار هم شده بود. نظر شما در خصوص این نامه چیست؟
*با خواسته رضایی مبنی بر برگزاری دادگاه همه متخلفین در کنار هم مخالفم
لاریجانی: محاکماتی که الان در جریان است، مشتمل بر چند موضوع است که باید به آنها توجه کرد. اولین نکته این است که ما شاهد تشویق و برنامهریزی برای آشوب در کشور بودیم و این مسائل تحت عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات صورت میگرفت.
حرکت اصلاحطلبان در ایران در گذشته هم تا مرز تقابل با نظام رفت وقتی که آشوب میشود ضرر و خسارت به وجود میآید. نیروهای امنیتی و انتظامی ما برای مقابله وارد میشوند. کلی از نیروهای نظامی و امنیتی ما هم در این جریانات آسیب دیدهاند. کلی از تاسیسات ما هم آسیب دیدهاند. در مرحله بعد برخی افراد بازداشت و روانه زندان میشوند. در این مرحله هم ممکن است اشکالاتی به وجود بیاید.
اشکال اول آشوبسازی و خیانت به امنیت مملکت است که این یک کلاس از بحث است و الان شاهد برگزاری محاکمات آن هستیم. اشکال دیگر، تخلفاتی است که مجریان قانون ممکن است در اجرای قانون مرتکب شده باشند که هیچکس هم طرفدار این مساله نیست.
این تخلفات هم باید در جای خودشان رسیدگی شوند. اما این دو نوع اشکال در دو سپهر جداگانه هستند. آن چیزی که امروز اساسی است این است که چرا اصلاحطلبان و تشکیلات انتخاباتی آنها، آشوبهای خیابانی را با عنوان اعتراض به نتایج انتخابات برنامهریزی کردند، به آن دامن زدند و هنوز هم دامن میزنند.
به نظر من حتی آسیبهایی که در اثر اشتباهات و یا خلافکاری مجریان و ضابطین قانونی صورت گرفته نیز بر عهده همان افرادی است که این مسائل را بهوجود آوردند. چون وقتی که آشوب میشود پلیس باید جلو اغتشاشگران را بگیرد.
پلیس وقتی میخواهد مردم را متفرق کند، روی پیشانی افراد نوشته نشده است که کدام یک مخل و کدامیک غیرمخل است بنابراین پلیس مجبور است همه را هل دهد. وقتی هم که همه را هل بدهیم ممکن است یکی هم بیفتد و پایش بشکند.
من میخواهم بگویم که تخلف در اجرای قوانین در سر جای خودش باید تعقیب شود، اما خلط این دو مساله اشتباه است.
من با نظر آقای رضایی که خواستار برگزاری توامان دادگاه هر دو دسته شده بودند، موافق نیستم. زیرا اینها در دو سپهر جداگانه هستند. یکی تخلف در اجرای قانون است که باید به آن رسیدگی شود و دیگری تخلف با عنوان خیانت به منافع ملی است که افقی کاملا متفاوت از دیگری دارد.
*بحث لباس شخصی ها کاملا انحرافی است
من اینجا اضافه کنم این بحثی که به عنوان لباس شخصی راه انداختهاند یک بحث کاملا انحرافی است. مثل همه جای دنیا، ضابطان قانون در ایران هم متعددند. من مثالی برای شما میزنم. چند سال قبل به علت این که یک سیاهپوست در لسآنجلس کشته شد آشوبهایی به وجود آمد. برای مقابله با این آشوبها، ابتدا پلیس محلی آنها که به آن Local Sheriff میگویند وارد عمل شدند.
وقتی این نیروها نتوانستند اوضاع را اداره کنند از پلیس ایالتی استفاده کردند. زمانی که این نیروها نیز موفق نشدند از نشنال گارد (National gard) استفاده کردند و زمانی که این نیروها هم موفق نشدند از نیروهای امنیتی پلیس فدرال آمریکا (FBI) استفاده کردند. ببینید برای ایجاد امنیت ما هم به همین شکل عمل میکنیم. این که مساله نیروهای لباس شخصی را مطرح میکنند، نیروی بسیج ضابط قانونی ماست و در اساسنامه بسیج این نیرو به عنوان یکی از ضابطین قانون معرفی شده است.
*بسیج مثل پلیس جز ضابطین قانونی است حضرات نمی خواهد لباس آنها را تعیین کنند
بسیج مثل پلیس مسوولیت دارد. این که حالا یک پلیس لباس شخصی داشته باشد یا خیر مسوولیت حضرات نیست که آن را تعیین کنند. در همه جای دنیا پلیس به تناسب کار خودش گاهی شخصی است و گاهی شخصی نیست.
آلوده کردن این مباحث با شکلی بسیار سطحی، فقط برای مشوه کردن اذهان مردم است.
سوال: آیا معتقدید آشوبهای اخیر هم به گونهای بود که از ابتدا نمیشد آن را کنترل کرد و باید حتما نیروهای بسیج وارد صحنه میشدند؟
لاریجانی: من هیچوقت نمیتوانم قاطعانه بگویم که ما به بهترین نحو برخورد کردیم. همیشه ما باید فرض کنیم که بهتر از این میتوانستیم عمل کنیم. وقتی که آشوبها دامن زده شد ابتدا نظام بنا بر تسامح داشت. منتها وقتی که چند روز ادامه پیدا کرد مشخص شد که مساله فراتر از این حرفهاست و پروژه وسیعی دنبال میشود. منافقین و خارجیها در این پروژه دخیل بودند.
طبیعی است که نظام نمیتوانست در این مورد تسامح کند و باز هم طبیعی است که برای کنترل، نظام از نیروهایش استفاده میکند. حالا اینکه آیا لازم بود و یا نبود بحثی است که مسوولان امنیت باید جواب بدهند. به نظر من آنها خوب هم عمل کردند و دنیا فهمید که ما در مقابله با آشوب بسیار توانمندیم و اگر گاهی با تسامح برخورد میکنیم ناشی از ضعف نیست.
سوال: شما تخلفات انجام شده را در دو سپهر متفاوت عنوان کردید. یکی تخلفاتی که درخصوص مسائل امنیتی انجام شده است و دیگری تخلفاتی که از سوی ماموران و ضابطین انجام شده است. اخیرا شاهد برگزاری دادگاه متخلفان در خصوص مسائل امنیتی هستیم و در کنار آن نیز با تاکیدات رهبر معظم انقلاب شاهد بسته شدن بازداشتگاه کهریزک و پیگیری تخلفات انجام شده از سوی ماموران و ضابطین هستیم. آیا در خصوص زمان برگزاری دادگاه این دو دسته از متهمان، اهم و فیالاهم شده و اینکه دادگاه متخلفان دسته دوم هنوز برگزار نشده براساس اولویت جرایم است؟
لاریجانی: من به هیچوجه نمیخواهم این دسته از تخلفات را کماهمیت جلوه دهم، اما گفتم که این تخلفات در دو سپهر متفاوت هستند. اینکه افراد در زندان به قتل رسیدهاند یا فوت کردهاند و اینکه برخی از مسوولان زندان تخلف کرده باشند یا کوتاهی یا حتی جنایت کرده باشند باید بررسی و پیگیری شود و مسببین به اشد مجازات هم برسند.
البته این مسائلی که در زندان اتفاق میافتد ربطی به بدنه پلیس و بسیج ندارد. آنها ضابطین هستند و متخلفان را دستگیر میکنند و تحویل زندان میدهند و این کار بدنه نیروهای امنیتی نیست که در زندان هم به دنبال اینها باشند، اما همانطور که قبلا گفتم سپهر این تخلفات جداست. مثل این است که کسی برخلاف امنیت کشور یک کار بزرگی انجام دهد و یکی دیگر بیاید و رشوه بگیرد.
میان این دو نوع تخلف، تفاوت زیادی هست. مسلما به هر دوی اینها باید رسیدگی شود، اما خلط این دو مساله نامربوط است. یکی از تخلفاتی که ما الان با آنها روبهرو هستیم مبتنی بر حرکتی حساب شده بود که اصل نظام را هدف گرفته است و دیگری تخلفی است که از سوی یک فرد مسوول انجام شده که البته آن هم میتواند در حد جنایت باشد و اگر قتل عمد هم بوده باشد ممکن است قصاص شود.
وقتی که آشوب پیدا میشود ما از این قبیل حوادث داریم. چرا باید آقای مهندس موسوی خودش را برنده انتخابات اعلام کند. اگر پنج تا روزنامه این مطلب را مینوشتند ما میگفتیم که تبلیغاتی است ولی کسی که خودش نامزد انتخاباتی است حق بیان چنین مسالهای را نداشته است.
محمد جواد لاریجانی با اشاره به فعالیتهای حزب کارگزاران در زمان ریاست جمهوری هاشمی برای مادام العمر کردن وی در این مسند، استدلال کارگزاران را در این زمینه بیان کرد و گفت: کارگزاران معتقد بود هاشمی رفسنجانی از ارکان انقلاب است، بنابراین باید به وی اجازه داده شود، همچون امام خمینی(ره) که رهبریشان تا پایان حیات بود، مادامالعمر رئیسجمهور باشد.
به گزارش رجانیوز، محمد جواد لاریجانی در گفتگویی با روزنامه جام جم به نکاتی در خصوص انتخابات و مسایل پیش آمده پس از آن پرداخته است و با رد برخی شائبهها قویا تاکید میکند که حوادث پس از انتخابات، نمونهای ناکام از الگوی انقلاب مخملی است که در برخی کشورها انجام شده است و به توضیح دلایل خود برای اثبات این مساله میپردازد.
متن این مصاحبه به شرح زیر است:
سوال: این روزها شاهد برگزاری دادگاه برخی از افراد دستگیر شده در حوادث اخیر هستیم و یکی از محورهای مهم کیفرخواست علیه این افراد، تلاش در جهت کودتای مخملی است. شما حوادث اتفاقافتاده را تا چه حد در قالب این تئوری میبینید و از نظر شما این اغتشاشات تا چه اندازه از پیش طراحی شده بودند؟ برخی معتقدند که بخش زیادی از این حوادث نتیجه اشتباهات مقطعی در داخل بوده که با سوءاستفاده برخی کشورهای غربی همراه شده است. نظر شما در این خصوص چیست؟
لاریجانی: ابتدا باید خدا را شکر کنیم که انتخابات با مشارکت وسیع مردم برگزار شد و آقای احمدینژاد با رای قاطعی مجددا رای آورد و روز 12 مرداد هم حکم او از طرف مقام معظم رهبری تنفیذ شد. این مسائل را باید به رئیسجمهور تبریک گفت و ایشان هم باید شکرگزار فرصتی باشد که برای خدمت به مردم در چهار سال آینده نصیبش شده است.
نکته مهم این بود که ارزش پوستر چسبانی و تبلیغات دیواری کاملا کاهش یافت. رسانه ملی آنقدر نفوذ داشت که دیگر کسی به دنبال عکسهای داخل خیابان نمیگشت. به نظر من این یک مسیر بسیار خوب برای آینده است.
*موسوی پیش از انتخابات مدعی پایبندی به قانون اساسی و ولایت فقیه بود
ویژگی دیگر این انتخابات این بود که ما ملاحظه کردیم که سازمان تبلیغاتی یکی از نامزدها و کمپین انتخاباتی او توسط یک جناح سیاسی، کاملا مصادره و عملا پایه یک نوع تقابلی با نظام گذاشته میشود. آقای مهندس موسوی، در طول دوران انتخابات اولا اعلام کرده بود که مستقل است و مشی او ترکیبی از اصولگرایی و اصلاحطلبی است که این شعار بسیار زیبا و پرمعنایی است.
ایشان همچنین اعلام کرده بود که پایبند قانون اساسی و ولایت فقیه است و این مسائل، امیدواری زیادی در میان افراد متدین و کسانی که ایراداتی نسبت به دولت آقای احمدینژاد داشتند ایجاد کرد. منتها اتفاق عجیبی که افتاد این بود که اصلاحطلبان با یک رفتار حساب شده، ایشان را مصادره کردند و آقای موسوی که اعلام کرده بود مستقل است عملا در مسیری که اصلاحطلبان برایش ترسیم کرده بودند قرار گرفت. اینجا آن نقطهای است که به نظر من از قبل طراحی شده بود و این اتفاق نمیتوانست در همان روزهای آخر اتفاق بیفتد. ما باید سوال کنیم که چرا اصلاحطلبان در کشورما به این سرانجام و به فرجام تقابل با نظام رسیدند؟
*اعلامیه های بازندگان انتخابات فرقی با اعلامیه های دشمن ندارد
شما رفتار اینها را در روز قبل از انتخابات، شب انتخابات و فردای انتخابات نگاه کنید. این رفتارها باعث شد آقای موسوی خودش را کاندیدای برنده اعلام کند و به یکدیگر تبریک بگویند. بساط تقابل از همان زمان چیده شد و حتی مطالبی که این روزها به اسم اعلامیه منتشر میکنند ادبیات بسیار خصمانهای دارد. شما اگر ندانید که این اعلامیه از طرف چه کسی است هیچ فرقی با اعلامیههای دشمنان ندارد و اتهاماتی که به نظام اعم از دستگاه قضایی، تقنینی، اجرایی و شورای نگهبان میزنند دست کمی از اتهامات آمریکا و غرب ندارد. این حادثه مهمی برای یک مجموعه بزرگی از فعالان سیاسی است.
*از اوباما تا سارکوزی در کودتای مخملی شرکت داشتند
حرکت اصلاحطلبان در ایران در گذشته هم تا مرز تقابل با نظام رفت. وقتی که در مجلس ششم برخی نمایندگان تحصن کردند قصدشان این بود که تقابل با نظام را کلید بزنند منتها شاید آقای کروبی در آن زمان داهیانهتر عمل کرد و یا آقای خاتمی توانست خودش را کنترل کند و شرایط به گونهای رقم خورد که این قضیه با عدم استقبال مواجه شد و ناکام ماند و کلید نخورد. ما در حقایق اجتماعی میان کلید زدن و کلید خوردن باید فاصله بگذاریم زیرا حقایق اجتماعی یک مسیر تطور دارند، در این انتخابات هم چیزی به نام جنبش سبز که دقیقا نام دیگری از کودتای مخملی است کلید زده شد و مراسم کلیدزنی بسیار رنگارنگ داشت.
گذشته از عناصر داخلی، ما در کلیدزنی این جریان میبینیم که از اوباما گرفته تا سارکوزی و دیگران شرکت دارند.
منتها این جریان کلید نخورد و کلید نخوردن آن برمیگردد به دلایلی که تقابلهای قبلی با نظام را ناکام کرده بود. به نظر من علت این آشوبها و بیقانونیها این بوده است که جناح اصلاحطلب کمپین انتخاباتی آقای موسوی را مصادره کرد و به علت ضعفهایی که ایشان هم در بینش دینی و هم در امور شخصی دارد، توانستند این کار را بکنند و ایشان را از مشیای که در انتخابات اعلام کرده بود خارج کردند، این کارها با برنامه بود.
سوال: چرا برخی اصلاحطلبان به جایی رسیدند که در مقابل نظام قرار گرفتند؟
*اصلاح طلبان همان مسیر منافقین را رفتند
لاریجانی: به نظر من اصلاحطلبی در کشور ما، همان مسیری را رفت که مجاهدین خلق در ایران رفتند، مجاهدین خلق که بعدا به منافقین تبدیل شدند از آسمان نیامده بودند، بلکه بچههای متدین همین مملکت بودند که با وجود فهم سطحیشان از اسلام، علقههای دینی داشتند. این افراد مسحور ایدئولوژی مارکسیسم بودند و معتقد بودند که این مکتب، علمی، مدرن و عدالتطلب است. ضمنا مسکو و پکن هم در آن زمان توفیقات عظیمی پیدا کرده بودند و همه این مسائل سبب شده بود که این افراد شیفته مکتب مارکسیسم شده و میخواستند بین این دو را جمع کنند.
*التقاط، نفاق و تقابل با نظام سه فاز طی شده توسط منافقین و اصلاح طلبان است
یعنی به نظر من همان مسیری که مجاهدین خلق رفتند دوباره تکرار شد که دارای سه فاز مهم است. فاز اول، تنظیم یک مبنای فکری ناسازگار بود که اسم آن را قبلا در ادبیات ما التقاط میگذاشتند. فاز اول بتدریج خودش را به فاز دوم که ظهور نفاق بود رساند و نفاق هم به طور طبیعی به تقابل با نظام ختم میشود. عین همین سه مرحله که درخصوص مجاهدین خلق اتفاق افتاد در مورد اصلاحطلبی نیز تکرار شد.
اصلاحات باید در کشور وجود داشته باشد اما حرکت اصلاحی باید در چارچوب نظام باشد اصلاحطلبان ایران، بچه مسلمانهای خودمان بودند و افرادی بودند که در انقلاب هم سابقه داشتند، منتها فهم سطحی این افراد از دین در کنار مدهوش شدن در مقابل پیشرفتهای لیبرال دموکراسی سکولار باعث شد که در بهترین حالت، اسلام را برای خانه و در امور خصوصی قبول داشته باشند.
*در مشی لیبرالی اصلاح طلبان امام علی(ع) و امام حسین(ع) بدهکار شدند
مبنایی که آنها انتخاب کردند براین اساس بود که میخواستند سکولاریسم را با اسلام آشتی بدهند و اسم آن را نواندیشی دینی گذاشتند. شما اگر ادبیات دوم خرداد 76 را مرور کنید، میبینید که به اسم نواندیشی دینی تلاش کردند به تفکر سکولار یک نمای اسلامی بدهند. شما وقتی روزنامههای دوم خرداد را ورق میزنید میبینید کار به جایی رسید که حتی اسلام را برای امور خصوصی هم مندرس اعلام میکردند.
در این تفکر امام حسین(ع) را هم بدهکار میدانستند چون معتقد بودند جنگهای پدر ایشان باعث شد که یزید، امام حسین(ع) را بکشد. حضرت علی (ع) هم در این تفکر بدهکار شده بود. همه این مسائل نتیجه همان مشی سکولار بود. این ناسازگاری ایدئولوژیک هیچ نتیجهای نمیتوانست داشته باشد مگر این که به یک نفاق برسد.
همانطور که مجاهدین خلق در یک مرحلهای تصمیم گرفتند از شر اسلام خلاص شوند و مجید شریفواقفی و دیگران را با کودتا از بین بردند، اصلاحطلبی هم در یک مرحلهای عملا خودش را راحت کرد. روند طی شده از سوی جریان اصلاحطلبی در ادامه به نفاق رسید و این نفاق بروزهای مختلفی دارد.
شکل اول بروز آن این است که شما بگویید ما میخواهیم در انتخابات شرکت کنیم، قانون را هم قبول داریم و در چارچوبهای مشخص شده کار میکنیم، ولی از فضای انتخاباتی استفاده کنید و مردم را که برای انتخابات بسیج کردهاید به سمت کار دیگری که مورد نظر شماست، بکشانید.
فاز سوم این حرکت همان طور که قبلا اشاره کردم تقابل با نظام است. به اعتقاد من این سه مرحله را که ما در فرجام مجاهدین خلق دیدیم، دقیقا در رفتار اصلاحطلبی در ایران نیز مشاهده کردیم.
*حرف های موسوی مصداق عدم اعتقاد به ارکان نظام است
اشکالات در حکومتها همیشه وجود داشته است، مگر دولتها میتوانند بدون اشکال باشند. منتها با اشکالات به دو شیوه برخورد میشود. یکی برخورد انتقادی با این عنوان که حکومت خودمان است و ما میخواهیم آن را اصلاح کنیم. این مساله را تقابل نمینامند. تقابل جایی است که شما دیگر به هیچ یک از ارکان حکومت اعتقاد نداشته باشید. مانند حرفهایی که آقای موسوی میزند.
*موسوی خود را معصوم و قوای سه گانه و ارکان نظام را متقلب می داند
ایشان معتقد است مجلس سر تا پا تقلب است، دولت سر تا پا تقلب است، قوه قضاییه و شورای نگهبان سر تا پا تقلبند و ظاهرا ایشان تنها معصومی هستند که از آسمان نازل شدهاند و باید ملت ایران را نجات دهند. این تفکر بسیار تنگ که اتفاقا تحت عنوانهای تسامح و آزاداندیشی و امثالهم بیان میشود، سرچشمه تقابل است. این چیزی است که کمپین آقای موسوی را به این نقاط کشاند.
همچنین این نکته را متذکر شوم که انقلاب یا کودتای مخملی شاخ و دم ندارد. شما ببینید آقای مهندس موسوی چه چیزی ادعا میکند. او معتقد است چیزی به نام جنبش سبز در کشور پدیدار شده و کلید خورده است و خود ایشان رهبری این جنبش را به دست دارد.
*موسوی قرار بود برای انتخابات تبلیغ کند نه جنش درست کند
مطلب دیگری که بیان میکند اینکه این جنبش سبز قصد دارد ریشههای دروغ، بدی و کژی و اینها را در ایران اصلاح کند. خود این مطالب یعنی کودتای مخملی. اولا ما باید ببینیم که این جنبش از کجا پیدا شد زیرا آقای موسوی بنا بود برای انتخابات تبلیغات کند و بعد ببیند که آیا رئیس جمهور میشود یا نه و اصلا قرار نبود جنبش ایجاد کند.
*جنبش سبز همان کودتای مخملی است
به نظر من جنبش سبز همان کودتای مخملی است و چیزی فراتر از آن نیست.حالا چرا ایشان جنبشی را که اسم آن را جنبش سبز گذاشت کلید زد؟ به نظر من جنبش سبز همان کودتای مخملی است و چیزی فراتر از آن نیست. اسم آن عوض شده است. آقای موسوی باید برای این کار مبنا میداشت و نباید به مردم دروغ میگفت که من میخواهم کاندیدا شوم و بعد بیاید اعلام کند که تقلب شده است و جنبش سبز کلید بخورد.
این اتفاقات، کلید زدن حادثهای بود که با سوءاستفاده از امکانات تبلیغاتی انجام شد. مساله کودتای مخملی همین چیزی است که آقایان مطرح میکنند و همین عملکردی است که انجام میدهند.
انقلاب مخملی یک چیز هیولایی نیست که پیچیدگی خاصی داشته باشد. آری به نظر من جناح اصلاحطلب آلوده شد به نفاق و این نفاق منجر به تقابل با نظام شد. آقای مهندس موسوی هم گرفتار گرداب این پدیده شد.
سوال: شما از جریان اصلاحطلبی صحبت کردید. این جریان طیفی از فعالان سیاسی را در بر میگیرد که برخی از آنها عناصر اصلی تشکیلدهنده مقاطعی از تاریخ 30 ساله جمهوری اسلامی ایران هستند. چرا این افراد هماکنون علیه نظام اقدام میکنند؟
لاریجانی: این پدیده سابقه دارد. یعنی کژراهه اصلاحات به علت اشکال در مبانی فکریاش به اینجا رسید. بعضی عناصر از اول در تفکرات این دوستان وجود داشت که از جمله آنها تکیه بر کاریزمای فردی به جای اصول بود. شما ببینید وقتی حضرت امام (ره) فوت کرد. برخی از همین حضرات اعلام کردند که ولایت فقیه لباسی برای تن امام بود و بعد از ایشان باید یک سیستم شورایی داشته باشیم.
تفاوت مشی اصولگرایانه و مشی اصلاحطلبی همین است. ما نمیبایست امام را بپرستیم، بلکه باید مکتب خدا را بپرستیم و نباید این طور فکر کنیم، بعد از فوت امام (ره) مساله ولایت در زمان غیبت فراموش میشود.
* کارگزاران می گفت هاشمی رکن نظام است باید مادام العمر رئیس جمهور باشد
حزب کارگزاران بعد از تاسیس بر این اعتقاد بود که آقایهاشمی رفسنجانی چون از ارکان انقلاب بودند که حقیقتا هم از ارکان انقلاب هستند، بنابراین ما باید قانون اساسی را به نحوی اصلاح کنیم که به ایشان اجازه داده شود، همچون امام خمینی(ره) که رهبریشان تا پایان حیات بود، مادامالعمر رئیسجمهور باشد. اینها همه نکاتی است که هر کدامشان بذر یک کژی را در فکر دوستان اصلاحطلب ما گذاشت.
آنهایی که به اسم نواندیشی دینی، هرگونه تلقی سکولار از نظام مدنی را قبول میکردند کژیها در جریان اصلاحطلب را بنیان گذاشتند.
آنهایی که به اسم نواندیشی دینی، هرگونه تلقی سکولار از نظام مدنی را قبول میکردند کژیها در جریان اصلاحطلب را بنیان گذاشتند.
علت اینکه ما آسیب میبینیم و بچههای ما گرفتار میشوند و نمیتوانند این مرزها را از هم تفکیک کنند، همین است که نیروهایی که سابقه دارند، دلسوز بودند و متدین بودند، داخل این دامها میافتند.
امروز هم باید برای مردم و بخصوص تحصیلکردهها کاملا تبیین شود که کژراهه اصلاحات از کجا شروع شد، چرا به نفاق رسیدند و چرا به تقابل با نظام رسیدند؟
سوال: تک صدایی معمولا در نظامهای مردمسالار، مساله مثبتی نیست. شما معتقدید که اصلاحات مرد، اگر اینچنین باشد آیا فکر نمیکنید ما به پدیده تکصدایی دچار شویم؟
*جریان اصلاحی وفادار به نظام می خواهیم نه ضد نظام
لاریجانی: اصلاحات باید در کشور وجود داشته باشد و حرکت اصلاحی باید در چارچوب نظام صورت بگیرد. تکصدایی در میان اصولگرایان هم وجود ندارد. ما باید یک چند صدایی مبنادار داشته باشیم، نه یک چند صدایی کاریزماتیک، یعنی فقط به خاطر اینکه چند تا باشیم، چند صدا با الحان مختلف ایجاد کنیم.
جریان اصلاحی الان در کشور ما نیاز خیلی مبرمی است و باید یک جریان اصلاحی داخل نظام، وفادار به ارکان نظام داشته باشیم.
قانون اساسی ما در آخرین بند خود سه رکن را معرفی میکند و میگوید: قانون اساسی قابل تغییر است مگر این سه رکن.
رکن اول، پایه اسلامی قانون اساسی است چون قانون گفته که ما همه مبانیمان باید براساس عقلانیت اسلامی باشد.
رکن دوم ضابطه مشروعیت نظام است که براساس قانون اساسی اصل ولایت فقیه است. رکن سوم هم نقش مشارکت مردمی است. یعنی ما در قانون اساسی داریم که همه تصمیمات حکومت باید مستقیم و یا غیرمستقیم، برآمده از رای مردم باشد که این مساله از طریق انتخابات صورت میگیرد. این همان دموکراسی نمایندهای است که در قانون اساسی وجود دارد.
نویسندگان قانون اساسی نه این که دموکراسی را نمیشناختند، اما از به کار بردن لفظ دموکراسی اجتناب کردند و دلیلش همین چیزی بود که در اصلاحات اتفاق افتاد. آنها میترسیدند که اگر لفظ دموکراسی را به کار برند، مردم دموکراسی را با دموکراسی لیبرال اشتباه بگیرند. دموکراسی ما لیبرال نیست بلکه مبتنی بر عقلانیت اسلامی است و این مساله تغییرپذیر نیست.
این سه رکن قانون اساسی را باید به آن وفادار باشیم و اینها همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب از آنها به عنوان مشروعیت و اسلامیت تعبیر کردهاند.
ما یک جریان اصلاحی میخواهیم که در داخل این چارچوب باشد و جای این جریان خیلی خالی است.
در کشور ما در زمینه دموکراسی شعارهای زیادی داده میشود اما هنوز این دموکراسی نهادینه نشده است و معمولا هر گروهی شاخصههای این مساله را مطابق با میل خود و در جهت منافع خود تفسیر میکند.
سوال:برای جا افتادن دموکراسی در کشور چه باید کرد؟
لاریجانی: این مساله خیلی دقیقی است که شما گفتید. مردم باید وقتی افرادی، شعار دموکراسی میدهند سوال کنند زمانی که خود آنها قدرت را در دست داشتند چگونه با مخالفین خودشان رفتار میکردند.
*موسوی در زمان نخست وزیری، به هر صدایی علیه دولت حمله می کرد
یکی از گرفتاریهای حرکت اصلاحطلبانه در ایران این است که سابقه دموکراسی ندارد. یعنی زمانی که اینها قدرت را در دست داشتند هیچوقت علاقهای به شیوههای دموکراتیک نداشتند.
باید از مهندس موسوی بپرسیم در 10 سالی که شما در حکومت بودید چند صدا علیه دولت وجود داشت. در آن زمان فقط یک روزنامه در این جبهه بود که آن هم روزنامه رسالت بود. همین یک روزنامه هم که پیدا شد چندین بار مورد هجوم شدید آقای موسوی قرار گرفت خوب است شما همه مواردی را که آقای مهندس موسوی الان اشکال میگیرد با 10 سالی که ایشان در قدرت بود مقایسه کنید. مثلا ایشان اشکال میگیرد که چرا بعضیها نمیتوانند حرفهایشان را بزنند.
*موسوی پاسخ دهد در زمان خودش چند بازجویی از صدا و سیما پخش شد
ایشان درخصوص بازجوییها و اعترافات سوال میکند. ما از آقای موسوی سوال میکنیم که در 10 سالی که شما در حکومت بودید وضعیت چگونه بود؟ البته ما نمیگوییم که الان وضعیت، بسیار خوب است اما میخواهیم مقایسه کنیم.
آقای موسوی بفرمایند که چند اعتراف و بازجویی در زمان ایشان از صداوسیما پخش شد؟ در مورد کدامیک از آنها ایشان اعتراض کردند؟
*موسوی در زمان نخست وزیری از وزیر اطلاعاتش بخار بازجویی ها تقدیر کرد
جدیدا ایشان فتوای فقهی داده است که اعترافات نمیتواند در حکم قاضی دخیل باشد که طبیعی است ایشان متوجه نشده که حکم قاضی، مستقل از اعترافات است. بازجوییها گاهی ایجاد اطلاع میکند و از طریق اطلاعی که ایجاد میکند قاضی به یک آگاهی میرسد. نوع استفاده از اعترافات غیر از این است که به طور صریح آن را مبنا قرار دهند. این مساله پیچیدگیهای نظری دارد.
در زمان دولت آقای موسوی موارد متعددی بود که افراد بازجویی شدند و جلوی تلویزیون آمدند و اعتراف کردند. ایشان در آن زمان نه تنها اعتراضی نکرد بلکه کلی هم از وزیر اطلاعات خود تقدیر کرد، البته این مساله را عرض کنم که من طرفدار این مساله هستم.
به عنوان مثال در زمان آقای موسوی، مهدی هاشمی را گرفتند و محاکمه کردند، جلوی تلویزیون هم آوردند. با گروهک فرقان هم همین کار را کردند. من شخصا طرفدار این کار بودم. زیرا این مساله برای روشن کردن ذهن مردم بسیار اساسی بود.
در زمان دولت آقای موسوی موارد متعددی بود که افراد بازجویی شدند و جلوی تلویزیون آمدند و اعتراف کردند. کسی که اینقدر قوی مدعی است که چرا اینگونه آسیبها به مردم رسیده است که البته خیلی هم حرف درستی میزند، چرا در سابقه خود چنین سوابقی ندارد.
از همه اینها گذشته، اقدام براساس روشهای دموکراتیک که در قانون اساسی پیشبینی شده است چیزی جز بهتر کردن حکومت در بر ندارد. من قویا طرفدار این روشها هستم و ما همه باید از اینها اطاعت کنیم. یکی از چیزهای مهم در مشی دموکراتیک، تن دادن به قانون است و نکته جالب اینجاست که اگر ما بخواهیم قانون را زیر پا بگذاریم دیگر دموکراسی معنا ندارد.
سوال: چندی پیش محسن رضایی در نامهای خواستار برگزاری دادگاه همه متخلفین در کنار هم شده بود. نظر شما در خصوص این نامه چیست؟
*با خواسته رضایی مبنی بر برگزاری دادگاه همه متخلفین در کنار هم مخالفم
لاریجانی: محاکماتی که الان در جریان است، مشتمل بر چند موضوع است که باید به آنها توجه کرد. اولین نکته این است که ما شاهد تشویق و برنامهریزی برای آشوب در کشور بودیم و این مسائل تحت عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات صورت میگرفت.
حرکت اصلاحطلبان در ایران در گذشته هم تا مرز تقابل با نظام رفت وقتی که آشوب میشود ضرر و خسارت به وجود میآید. نیروهای امنیتی و انتظامی ما برای مقابله وارد میشوند. کلی از نیروهای نظامی و امنیتی ما هم در این جریانات آسیب دیدهاند. کلی از تاسیسات ما هم آسیب دیدهاند. در مرحله بعد برخی افراد بازداشت و روانه زندان میشوند. در این مرحله هم ممکن است اشکالاتی به وجود بیاید.
اشکال اول آشوبسازی و خیانت به امنیت مملکت است که این یک کلاس از بحث است و الان شاهد برگزاری محاکمات آن هستیم. اشکال دیگر، تخلفاتی است که مجریان قانون ممکن است در اجرای قانون مرتکب شده باشند که هیچکس هم طرفدار این مساله نیست.
این تخلفات هم باید در جای خودشان رسیدگی شوند. اما این دو نوع اشکال در دو سپهر جداگانه هستند. آن چیزی که امروز اساسی است این است که چرا اصلاحطلبان و تشکیلات انتخاباتی آنها، آشوبهای خیابانی را با عنوان اعتراض به نتایج انتخابات برنامهریزی کردند، به آن دامن زدند و هنوز هم دامن میزنند.
به نظر من حتی آسیبهایی که در اثر اشتباهات و یا خلافکاری مجریان و ضابطین قانونی صورت گرفته نیز بر عهده همان افرادی است که این مسائل را بهوجود آوردند. چون وقتی که آشوب میشود پلیس باید جلو اغتشاشگران را بگیرد.
پلیس وقتی میخواهد مردم را متفرق کند، روی پیشانی افراد نوشته نشده است که کدام یک مخل و کدامیک غیرمخل است بنابراین پلیس مجبور است همه را هل دهد. وقتی هم که همه را هل بدهیم ممکن است یکی هم بیفتد و پایش بشکند.
من میخواهم بگویم که تخلف در اجرای قوانین در سر جای خودش باید تعقیب شود، اما خلط این دو مساله اشتباه است.
من با نظر آقای رضایی که خواستار برگزاری توامان دادگاه هر دو دسته شده بودند، موافق نیستم. زیرا اینها در دو سپهر جداگانه هستند. یکی تخلف در اجرای قانون است که باید به آن رسیدگی شود و دیگری تخلف با عنوان خیانت به منافع ملی است که افقی کاملا متفاوت از دیگری دارد.
*بحث لباس شخصی ها کاملا انحرافی است
من اینجا اضافه کنم این بحثی که به عنوان لباس شخصی راه انداختهاند یک بحث کاملا انحرافی است. مثل همه جای دنیا، ضابطان قانون در ایران هم متعددند. من مثالی برای شما میزنم. چند سال قبل به علت این که یک سیاهپوست در لسآنجلس کشته شد آشوبهایی به وجود آمد. برای مقابله با این آشوبها، ابتدا پلیس محلی آنها که به آن Local Sheriff میگویند وارد عمل شدند.
وقتی این نیروها نتوانستند اوضاع را اداره کنند از پلیس ایالتی استفاده کردند. زمانی که این نیروها نیز موفق نشدند از نشنال گارد (National gard) استفاده کردند و زمانی که این نیروها هم موفق نشدند از نیروهای امنیتی پلیس فدرال آمریکا (FBI) استفاده کردند. ببینید برای ایجاد امنیت ما هم به همین شکل عمل میکنیم. این که مساله نیروهای لباس شخصی را مطرح میکنند، نیروی بسیج ضابط قانونی ماست و در اساسنامه بسیج این نیرو به عنوان یکی از ضابطین قانون معرفی شده است.
*بسیج مثل پلیس جز ضابطین قانونی است حضرات نمی خواهد لباس آنها را تعیین کنند
بسیج مثل پلیس مسوولیت دارد. این که حالا یک پلیس لباس شخصی داشته باشد یا خیر مسوولیت حضرات نیست که آن را تعیین کنند. در همه جای دنیا پلیس به تناسب کار خودش گاهی شخصی است و گاهی شخصی نیست.
آلوده کردن این مباحث با شکلی بسیار سطحی، فقط برای مشوه کردن اذهان مردم است.
سوال: آیا معتقدید آشوبهای اخیر هم به گونهای بود که از ابتدا نمیشد آن را کنترل کرد و باید حتما نیروهای بسیج وارد صحنه میشدند؟
لاریجانی: من هیچوقت نمیتوانم قاطعانه بگویم که ما به بهترین نحو برخورد کردیم. همیشه ما باید فرض کنیم که بهتر از این میتوانستیم عمل کنیم. وقتی که آشوبها دامن زده شد ابتدا نظام بنا بر تسامح داشت. منتها وقتی که چند روز ادامه پیدا کرد مشخص شد که مساله فراتر از این حرفهاست و پروژه وسیعی دنبال میشود. منافقین و خارجیها در این پروژه دخیل بودند.
طبیعی است که نظام نمیتوانست در این مورد تسامح کند و باز هم طبیعی است که برای کنترل، نظام از نیروهایش استفاده میکند. حالا اینکه آیا لازم بود و یا نبود بحثی است که مسوولان امنیت باید جواب بدهند. به نظر من آنها خوب هم عمل کردند و دنیا فهمید که ما در مقابله با آشوب بسیار توانمندیم و اگر گاهی با تسامح برخورد میکنیم ناشی از ضعف نیست.
سوال: شما تخلفات انجام شده را در دو سپهر متفاوت عنوان کردید. یکی تخلفاتی که درخصوص مسائل امنیتی انجام شده است و دیگری تخلفاتی که از سوی ماموران و ضابطین انجام شده است. اخیرا شاهد برگزاری دادگاه متخلفان در خصوص مسائل امنیتی هستیم و در کنار آن نیز با تاکیدات رهبر معظم انقلاب شاهد بسته شدن بازداشتگاه کهریزک و پیگیری تخلفات انجام شده از سوی ماموران و ضابطین هستیم. آیا در خصوص زمان برگزاری دادگاه این دو دسته از متهمان، اهم و فیالاهم شده و اینکه دادگاه متخلفان دسته دوم هنوز برگزار نشده براساس اولویت جرایم است؟
لاریجانی: من به هیچوجه نمیخواهم این دسته از تخلفات را کماهمیت جلوه دهم، اما گفتم که این تخلفات در دو سپهر متفاوت هستند. اینکه افراد در زندان به قتل رسیدهاند یا فوت کردهاند و اینکه برخی از مسوولان زندان تخلف کرده باشند یا کوتاهی یا حتی جنایت کرده باشند باید بررسی و پیگیری شود و مسببین به اشد مجازات هم برسند.
البته این مسائلی که در زندان اتفاق میافتد ربطی به بدنه پلیس و بسیج ندارد. آنها ضابطین هستند و متخلفان را دستگیر میکنند و تحویل زندان میدهند و این کار بدنه نیروهای امنیتی نیست که در زندان هم به دنبال اینها باشند، اما همانطور که قبلا گفتم سپهر این تخلفات جداست. مثل این است که کسی برخلاف امنیت کشور یک کار بزرگی انجام دهد و یکی دیگر بیاید و رشوه بگیرد.
میان این دو نوع تخلف، تفاوت زیادی هست. مسلما به هر دوی اینها باید رسیدگی شود، اما خلط این دو مساله نامربوط است. یکی از تخلفاتی که ما الان با آنها روبهرو هستیم مبتنی بر حرکتی حساب شده بود که اصل نظام را هدف گرفته است و دیگری تخلفی است که از سوی یک فرد مسوول انجام شده که البته آن هم میتواند در حد جنایت باشد و اگر قتل عمد هم بوده باشد ممکن است قصاص شود.
وقتی که آشوب پیدا میشود ما از این قبیل حوادث داریم. چرا باید آقای مهندس موسوی خودش را برنده انتخابات اعلام کند. اگر پنج تا روزنامه این مطلب را مینوشتند ما میگفتیم که تبلیغاتی است ولی کسی که خودش نامزد انتخاباتی است حق بیان چنین مسالهای را نداشته است.