تلاش برای به میان کشیدن پای مجمع تشخیص مصلحت و هاشمی رفسنجانی در اتفاقات اخیر و "بیطرف "خواندن آنها، در شرایطی صورت میگیرد که موضعگیری خاتمی، موسوی و کروبی با هاشمی در بسیاری از موارد هیچ تفاوتی با هم نداشته است.
به گزارش شبکه ایران، مهدی کروبی در نامهای به هاشمی رفسنجانی خواستار برخورد قاطع با آنچه که او "تخلف در بازداشتگاهها" نامیده است، شد.
مهدی کروبی در این نامه که در رسانههای اصلاحطلب منتشر شده، به طور مستند مقصود خود را از "تخلف" بیان نکرده اما طبق عادت بر اساس "شنیدههایش" مدعی شده که در زندان رفتار ناشایستی با زندانیان انجام میشود.
در همین راستا حسین کروبی فرزند او در گفتگو با روزنامه اعتماد ملی با اشاره به نگرانیهای پدرش در خصوص بازداشت شدگان گفته است: "ایشان نگران آنچه گروههای بیگانه و غربی درباره نحوه رفتار با بازداشتشدگان بیان میکنند، است."
حسین کروبی در حالی نگرانی پدرش در خصوص وضعیت بازداشت شدگان را مستند به گفتههای گروههای "بیگانه" و "غربی" اعلام کرده که اتفاقا در جریان دو دادگاه رسیدگی به اغتشاشات، مدارکی مبنی بر ارتباط بین ستاد کروبی و کشورهای غربی و حتی گروهک منافین بدست آمده است.
اما نگاهی به مواضع این روزهای اصلاحطلبان و سخنان آنها حکایت از آغاز پروژهای جدید دارد که این پروژه ایجاد شایعه در خصوص وضعیت زندانیان و چگونگی برخورد با آنها است.
این پروژه اگرچه از همان ابتدای بازداشتهای پس از انتخابات شروع شد اما پس از دستور تعطیل شدن بازداشتگاه کهریزک توسط رهبر معظم انقلاب، شدت یافت.
از سویی دیگر اعترافات تکان دهنده اصلاح طلبان از جمله محمد علی ابطحی و محمد عطریانفر در دادگاه باعث شد تا اصلاح طلبان موضوع تحت فشار بودن و شکنجه در زندانها را با سرعت بیشتری دنبال کنند.
نامه اخیر مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی اگر چه در شماره امروز اعتماد ملی با "سانسور" برخی از جملات آن منتشر شده است اما این نامه در برخی دیگر از رسانههای اصلاح طلب بدون سانسور منتشر شده است.
دبیر کل حزب اعتماد ملی در روزنامه خود آن بخشهایی از شنیدههایش را سانسور کرده که خود به خوبی میدانسته که انتشار این شایعات میتواند به تداوم بحران دامن بزند.
اما نکته جالب آنجاست که کروبی با وجود اینکه از سمت و جایگاه حقوقی رئیس مجمع تشخیص آگاه است، نامه خود را خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشته و درخواست خود را از او مطرح کرده است.
شاید بهترین علت این اقدام، سخنان بحران زا هاشمی در نماز جمعه 26 تیر باشد که مورد استقبال مخالفان نظام، اصلاح طلبان و از جمله کروبی قرار گرفته بود.
تلاش برای به میان کشیدن پای مجمع تشخیص مصلحت و هاشمی رفسنجانی در اتفاقات اخیر و "بیطرف "خواندن آنها، در شرایطی صورت میگیرد که موضعگیری خاتمی، موسوی و کروبی با هاشمی در بسیاری از موارد هیچ تفاوتی با هم نداشته است.
از سوی دیگر دامن زدن به شایعات تنشآفرین، آنهم در شرایط کنونی حاصلی جز غیرشفاف ساختن فضا، ایجاد ابهام و جنجال در پی نخواهد داشت، همانند اصرار بدون دلیل شکستخوردگان انتخابات بر موضوع "تقلب" که منجر به آشوبهایی پرهزینه برای مردم و کشور شد.
اما نکته جالبی که در پایان نامه کروبی وجود دارد این است که او به هاشمی گفته که از این نامه دو نسخه تهیه شده که یکی "مهر و موم شده" برای وی ارسال شده و دیگری نزد خودش قرار دارد. با این حال کروبی امروز مصلحت را در انتشار آن نسخه از نامه کرده که نزد خودش قرار داشته است!
ناگفته نماند چندی پیش همسر یکی از شهدا در مصاحبه با یکی از رسانه ها به افشای برخی ابعاد از برخورد کروبی با همسران شهدا در زندان بنیاد شهید اشاره کرده بود.
سعیده امین پور همسر شهید اسماعیلی در بخشی از خاطرات خود گفته بود: "آقای کروبی در آن زمان در بنیاد شهید فقط ادعای خدایی نکرد؛ زندان فضای بسیار کثیفی داشت و با عرض معذرت مثل محل نگهداری حیوانات بود؛ شاید 200 نفر از همسران شهدا در آنجا زندانی شده بودند و روی در هم یک قفل آهنی بزرگ گذاشته بودند؛ آقای کروبی داخل زندان و در آن اتاق به من توهین کرد و من آنجا از ترس اعتراف کردم که ایشان را بخشیدهام، حتی آنجا یک ضربه هم به سر من وارد کرد."
انجمن اسلامی دانشجویان 10 دانشگاه کشور با صدور نامهای سرگشاده به مهدی کروبی، نسبت به نامه اخیر وی به هاشمیرفسنجانی واکنش نشان دادند و خطاب به وی نوشتند: چگونه بر اساس تعدادی شایعات که می گویید به گوشتان رسیده به وضعیت بازداشتگاه ها اعتراض می کنید درحالیکه عملکردتان درباره زندان بنیاد شهید در دوران ریاستتان که بر هیچ کس پوشیده نیست، را فراموش کرده اید؟
به گزارش رجانیوز، متن نامه انجمن اسلامی دانشجویان 10 دانشگاه کشور به مهدی کروبی به شرح ذیل است:
آقای مهدی کروبی
سلام
قریب به 2 ماه از "نه " بزرگ جمهور ایران به مدعیان اصلاحات که در زیر بیرق نظام لیبرال دموکراسی آمریکایی البته با ادعای خط امام سینه میزدند، میگذرد.
یقیناً تعالی و عظمت این انتخابات و خرد و عقلانیت سیاسی پدیدآورندگان آن بر کسی پوشیده نیست. اما در این بین ابعاد مکشوفه بعد از آن، بازخوانی و رونمایی سناریوهای پشت پرده بر جذابیت و بزرگی این رخداد بیش از پیش میافزاید.
مشاهده اعترافات اغتشاشگران و افرادی که شما در نامه خود به آقای هاشمی از وضعیت آنان نگاشتهاید -ما که معتقدیم برایتان نگاشتهاند- و اعلام داشتهاید اخبار و شایعاتی که برای شما ارسال میکنند، موجبات ناراحتی شما را فراهم آورده است، در کارنامه انقلاب اسلامی و در شناساندن ماهیت کسانی که روزی بر سکوهای قدرت و مدیریت این نظام تکیه زده بودند، مزیت بسیار بزرگی از بلوغ سیاسی در این کهن مرز و بوم به شمار میآید.
2 ماه از بزرگ رفراندومی که 40 میلیون ایرانی حماسه آفرین آن بودند، میگذرد و جالب اینکه امروز شاهد این هستیم که افراد زیادی از اردوگاه جریان رفرمیست که جنابعالی بخشی از آن هستید به تکاپو افتادهاند تا قدری آب رفته را به جوی بازگردانند، در حالی که غافلند از اینکه مردم ایران به یمن شفافسازیهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ماهیت اصلی و چهره در نقاب کشیده دگراندیشان را شناختند و تکلیف خود با مدعیان اصلاحات را برای همیشه مشخص کردند، حتی آنانی که متأسفانه روزی بازی خورده این مکاران عرصه سیاست شده بودند و امروز هشیارانه آنان را محکوم می کنند.
آقای کروبی
مطالعه نامه شما به آقای هاشمی تناقضات و سوالاتی برای ما ایجاد کرد که ما را وادار نمود تا در نامهای سرگشاده این ابهامات را به اطلاع جنابعالی برسانیم، باشد که از در پاسخگویی برآیید.
اول- در مخاطب شما که آقای اکبر هاشمی رفسنجانی بودند؛ فردی که علیرغم کارنامهای که از ایشان سراغ داشتیم در نماز جمعه 26 تیر ماه به ایراد سخنانی دوپهلو پرداختند که حتی خبرگانی که شما از ایشان مشورت با آنان را خواستید در بیانهای مراتب اعتراض خود را به گوش ملت رساندند و خواستار موضعگیری صریح آقای هاشمی شدند.
البته که نظر ما بر این است که انتخاب ایشان میتواند نشان از تعریف یک بازی هماهنگ شده داشته باشد که قرار است توپ این میدان تنها بین مهدی کروبی و اکبر هاشمی پاسکاری شود، تا بلکه مرهمی باشد برای التیام چهرههایی که خود بر آن چنگ انداختید.
حال سوال ما اینجاست درست قبل از انتخابات، نامه سرگشاده شما به آقای هاشمی با محتوایی در اعتراض به ایشان مبنی بر سانسور شما و جمع شدن آنان بر محور آقای موسوی و استفاده از امکانات دانشگاه آزاد در راستای هدایت اهدافشان و رد صلاحیتهای مجلس چهارم با تکیه بر گزارشهای وزارت اطلاعات دولت ایشان و موضعگیریهای صدا و سیما در زمان ریاست برادرشان و...، چه شد؟ آن نامه را فراموش کردید؟ نکند گمانههای ما حول اینکه از سنگر ایمن شما به شخصیتهای نظام تیراندازی میکنند و متأسفانه شما هیچ اطلاعی از آن ندارید، صحت دارد؟ نکند نامههایتان را خودتان نمینویسید؟ شاید هم تاوان سنگین شکست، اینچنین شما را در تحلیل و مدیریت رفتارتان دچار بحران کرده است؟
دوم- در بیحساب و کتاب خواندن دستگیریها؛ این بخش که هنوز شنیدن اعترافات این قماش از افراد شما را مجاب نکرده است که حساب و کتابی در دستگیری آنان در کار بوده برای ما هم سوال است و البته به این هم معترض هستیم که پس از اعتراف دردانهها و دوستانتان، آقایان ابطحی و عطریانفر در پردهبرداری از جلسه هم قسم شدن موسوی، خاتمی و آقای هاشمی، چرا بنا به این اعترافات آقایان خاتمی و موسوی به عنوان افراد دخیل در پیگیری اغتشاشات به دادگاه جهت ارائه پاسخ به سوالات مطروحه، شفافسازی نقش خود و یا شاید هم فرصتی برای برائت و دفاع از این ادعاها به صحن دادگاه فرا خوانده نمیشوند؟
دیگر سخن در این خصوص اینکه مگر آنانی که امروز در بازداشتگاه هستند، کسانی نبودند که با هدایت جریانات برون مرز و گروهکهای تروریستی تعدادی از دوستان و هموطنان ما را کشتند و شهید کردند؟ شما از اینان حمایت میکنید و نگران وضعیت اینان هستید؟ به راستی چرا؟ آنانی که امروز از بازداشتگاه به صحن دادگاه میآیند و اعتراف میکنند، خود میگویند اما انگار شما باورتان نمیشود که عامل انگلیس و فرانسه بودند. تاجبخش میگوید که چه کسانی کجا بودند، با چه کسی ارتباط داشتند، منابع مالیشان از کجاست، جالب است در این بین مهدی کروبی تنها کسی است که باورش نمیشود ضمن اینکه نامه هم میزند.
سوم- در برخورد با برخی نماز اولیها در جمعه 26 تیرماه؛ اگر برای نماز آمده بودند چرا چوب و چماق داشتند؟ اگر میخواستند نماز بخوانند چرا کفشهایشان را در نیاوردند؟ با وضویشان کاری نداریم؛ اللهاعلم اما چرا در کنار رفیق شفیقشان و البته از جنس مخالف! نماز میگزاردند؟ شاید مقصودتان در نامه از آنانی که با اصول بدیهی اسلام آشناییت ندارند همین افراد است، اما انگار منظورتان را به آقای هاشمی بد رساندید مگر اینکه مخالف این نظر را داشته باشید.
چهارم- میدانید چرا مهدی کروبی دیگر آن 5 میلیون رأی خود را در این دوره نداشت؟ مهدی کروبی در سال 84 مردی از جنس چپ سنتی بود و در روحانیت و در میان مردم پایگاهی به همین سبب داشت، در 88 اطرافیان کروبی چه کسانی بودند؟ کرباسچی و خاطره مردم از شهرداری او، مهاجرانی و افاضات او در دوران دوم خرداد، سروش و حملات او به مقدسات مردم و بازی گرفتنهای بچههای انجمن اسلامی و شست و شوی مغزی آنان و حمله به اعتقاداتشان در نشست های 40 روزه، ابطحی و خاطرات او از سواحل لبنان، جمیله کدیور و کنفرانس برلین و...
جناب شیخ مهدی کروبی
چگونه بر اساس تعدادی شایعات که میگویید به گوشتان رسیده به وضعیت بازداشتگاهها اعتراض میکنید و خود را برای بررسی این وضعیت خیالی داوطلب میکنید، درحالیکه عملکردتان درباره زندان بنیاد شهید در دوران ریاستتان که بر هیچ کس پوشیده نیست، را فراموش کردهاید؟ آقای کروبی امیدواریم این حمایتهای شما از سنخ توجیهاتی که برای 300 میلیون شهرام جزایری یا چند روز بعد برای وضعیت مسکن خود آوردید، نباشد. امیدواریم امام راحل و نصیحت ها و هشدارهایشان را به یاد آورید.
این نامه از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای ذیل صادر شده است:
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه صنعتی شریف
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علومپزشکی شهید بهشتی
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهد
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بابل
جمعی از نمایندگان مجلس، فعالان و صاحب نظران سیاسی چگونگی برخورد احمدی نژاد با قدرتهای زورگو در دوره جدید را با اشاره به شرایط پیش رو تبیین کردند.
آنها با اشاره به پشتوانه رای 25میلیونی احمدی نژاد تصریح کردند: رییس دولت دهم مقتدرانه ازمواضع ایران در برابر قدرت های زورگودفاع می کند.
دکتر احمدی نژاد اخیرا تاکید کرده بود: "در دوره جدید سر قدرت های زورگو را به سقف می چسبانیم".
فعالان و صاحب نظران سیاسی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه احمدی نژاد در چهار سال گذشته به خوبی توانست به در مقابل بیگانگان بایستد، تاکید کردند: با وجود پشتوانه مردمی، دشمنان نمی توانند به نظام ضربه بزنند.
گفت وگو خبرنگاران سیاسی ایرنا با جمعی از فعالان و صاحب نظران سیاسی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی در ذیل آمده است:
*** احمدی نژاد با پشتوانه رای میلیونی مردم در مقابل بیگانگان می ایستد
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با اشاره به سخنان احمدی نژاد مبنی بر اینکه "سر قدرت های زورگو را به سقف می چسبانیم" تاکید کرد:احمدی نژاد با پشتوانه رای میلیونی مردم در مقابل بیگانگان ایستاده است.
"فاطمه آلیا" با اشاره به تلاش بیگانگان مبنی بر دخالت در امور کشور ایران، گفت: تا زمانی که این مستکبران دست از دشمنی و کینه توزی برندارند ما باید سیاست شفافی در برابر آنان داشته باشیم و در برابر آنان موضع خود را حفظ کنیم.
وی با اشاره به اینکه در مقابل دشمنان باید با نهایت قدرت عمل کنیم ، افزود: ما باید از لحاظ توانایی و اقتدار به جایگاهی برسیم که دشمنان ما در موضع ضعف قرار گیرند و به خودشان اجازه ندهند که در امور ما دخالت کنند و یا بخواهند به کشور ما ضربه بزنند.
آلیا با اشاره به اینکه سیاست های دولت نهم بسیار موفق بوده است گفت: رییس جمهور ایران در مقابل بیگانگان بسیار مقتدرانه عمل کرد و هیچ گاه در برابر زورگویی های دشمنانمان کوتاه نیامد.
وی با اشاره به اینکه دخالت های بیگانگان ، خلاف کنوانسیون بین المللی و خلاف ادعاهای حقوق بشری است، اظهار داشت: این افراد به کارهایشان لعاب حقوق بشر می زنند در حالی که تمام اعمالشان خلاف کنوانسیون های بین المللی است و اعمالشان باید در مجامع بین المللی مورد بررسی قرار گیرد.
** قدرتهای زورگو را پشیمان می کنیم
عضو شورای مرکزی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه انگلیس آتش بیار معرکه اغتشاشات بود، گفت: باید به گونه ای با قدرت های زورگو به ویژه انگلیس و آمریکا برخورد کنیم که آنها از رفتارهای خود در راستای تحریک اغتشاش و آشوب در ایران، پشیمان شوند.
آیت الله سید احمد خاتمی تاکید کرد: منطق دین ما این است که باید با مستکبران، تکبر منشانه برخورد کرد.
وی اظهار داشت: در حوادث اخیر برخی از کشورهای استکباری و وابستگانشان نهایت پستی را به نمایش گذاشته، نه تنها رعایت قوانین دیپلماتیک را نکردند بلکه رسانه هایشان را علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی به کار گرفتند.
وی با بیان اینکه نظام ما بایستی با این کشورها آنچنان قاطع و نفوذناپذیر برخورد کند که آنها را به پیشیمانی وادارد، افزود: ایران اسلامی کشوری مستقل، سربلند و آبدیده در کوره مشکلات است و این آنها هستند که نیاز به ایران اسلامی دارند.
متکی متذکر شد که ذره ای انعطاف در برابر کشورهایی که طی این مدت علیه نظام اسلامی اقدام کرده اند سبب جری تر شدن آنها خواهد شد.
عضو مجلس خبرگان ادامه داد: بنابراین باید کاری کرد که حداقل آنها از ایران اسلامی پوزش بخواهند و تعهد دهند که دیگر رفتار خصمانه با ایران نداشته باشند.
عضو شورای مرکزی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: نظام دیپلماسی کشورمان باید با کشور توطئه گر انگلیس برخوردی قاطع تر و کوبنده تر داشته باشد.
خاتمی تاکید کرد: مردم ما هیچگاه خاطرات تلخ دخالت های این پیر فرتوت استعمار را در رابطه با کشورمان از یاد نمی برند، و در حوادث اخیر هم دیدیم و شنیدیم که چگونه سفارت انگلیس به عنوان آتش بیار معرکه اغتشاشات عمل کرده است.
استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم تاکید کرد: از دستگاه دیپلماسی کشور انتظار داریم برخوردی قاطع و مدبرانه در رابطه با این دولت استعمار گر داشته باشند.
***ایرانیان به اجنبی اجازه دخالت در امور کشور را نمی دهند
نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه ایرانیان به اجنبی اجازه دخالت در امور کشور را نمی دهند ، تاکید کرد: ملت ایران مقتدرانه در مقابل بیگانگان می ایستد .
"علی بنایی" با اشاره به اینکه کشور ایران همیشه به دلیل مسائلی خاص مورد توجه بیگانگان بوده است گفت: کشور ایران به لحاظ جغرافیای،تنوع جمعیتی، گستردگی آب و خاک و از همه مهم تر وجود انقلاب اسلامی ایران همیشه مورد توجه جهانیان بوده است.
وی تاکید کرد: مردم سالاری دینی و حفظ ارزش های انقلابی همیشه باعث این بوده که دشمنان از ایران دل خوشی نداشته باشند و می خواهند به هر وسیله از مردم ایران انتقام بگیرند.
وی با اشاره به اینکه ایرانیان هیچ گاه به اجنبی اجازه دخالت در امور کشور را نمی دهند، گفت: مردم ایران می دانند که اجنبی چشم طمع به کشور دوخته ولی هیچ گاه به آنان اجازه دخول در مسائل کشورمان را نمی دهند.
وی با تاکید بر اینکه دولت نهم در بحث مبارزه با بیگانگان و استکبار موفق عمل کرده است تاکید کرد:دولت نهم در بحث انرژی هسته ای توانست دشمنان را مایوس کند.
وی با اشاره به اینکه در انتخابات اخیر دشمنان تلاش کردند بار دیگر به نظام ضربه وارد کنند اظهار داشت: دشمنان در این انتخابات بیکار ننشستند و در همه حال تلاش کردند پایه های انقلاب را سست کنند ولی هیچ گاه موفق نشدند.
** موضوع انرژی صلح آمیز هسته ای، نمونه واقعی عقب نشینی دشمن
نماینده اصفهان در مجلس شورای اسلامی راه برخورد با دشمنان نظام را رسیدگی به مطالبات مردم دانست.
نیره اخوان بیطرف در گفت وگو با خبرنگار ایرنا با اشاره به سخنان رییس جمهوری در برخورد با زورگویان اظهار داشت: اگر مسئولان به مطالبات مردم رسیدگی بکنند عرصه را برای دشمنان زورگوی نظام تنگ تر می کنند چون دشمنان نظام از مطالبات مردم بهره برداری سیاسی می کنند.
اخوان اطلاع رسانی شفاف برای مردم را یکی دیگر از راههای برخورد با معاندین دانست و گفت: اگر کارها و اقدامات دولت برای مردم خوب اطلاع رسانی و شفاف سازی بشود دیگر مخالفان نظام چیزی برای گفتن در رسانه های خود نخواهند داشت.
عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی موضوع انرژی صلح آمیز هسته ای را نمونه واقعی عقب نشینی دشمن دانست و آن را نتیجه اطلاع رسانی شفاف برای مردم خواند و گفت: مردم پشتیبان دولت بودن در بحث پیگیری انرژی هسته ای را وظیفه خود می دانستند.
این نماینده مجلس محاکمه متهمان آشوب های اخیر و ارتباط آنها با دشمنان نظام را نمونه بارز دخالت مخالفان نظام دانست و تاکید کرد باید مردم در جریان این اعترافات باشند.
**احمدی نژاد مقتدرانه ازمواضع ایران در برابر قدرت های زورگو دفاع می کند
دبیر سیاسی جامعه اسلامی مهندسین تاکید کرد: ایران با قدرت های زورگو برخورد می کند.
"محمد علی شایسته نیا" در گفت و گو با خبرنگار سیاسی ایرنا گفت: قدرت های سلطه گر و زورگو از ویژگی های ذاتی شان تجاوز به حقوق دیگران و زیاده خواهی در روابط دو جانبه و چند جانبه در عرصه های بین المللی است.
وی با اشاره به اینکه ما نمی توانیم این قدرت ها را صرفا با توصیه از مسیر باز داریم گفت: ما باید صلابت خود را به این قدرت های زورگو نشان دهیم ، نشان دادن صلابت در پناه اتحاد ملی و انسجام اقشار مختلف جامعه و آگاهی و روشن بینی مردم و حضور به موقع در صحنه ها در جهت دفاع از منافع ملی خودمان است.
دبیر سیاسی جامعه اسلامی مهندسین تاکید کرد: در این صورت تجربه نشان داده که اینگونه قدرت ها علیرغم میل باطنی خود تحت تاثیر اقتدار ملی ما ناچار به عقب نشینی از خواسته های پوچ خود می شوند و در حقیقت انسجام ملی موجب بازدارندگی زیاده طلبان از خواستههایشان است.
وی با اشاره به اینکه احمدی نژاد به خوبی در برابر زورگویان ایستاده است گفت: خوشبختانه دولت نهم و در امتداد آن دولت دهم مواضع خارجی خود را بر دو پایه تعامل و گفت و گوی مبتنی بر احترام متقابل و حفظ حقوق ملی، قاطعیت و ایستادگی در برابر فشارها قرار داده است.
شایسته نیا با اشاره به اینکه رای 24 میلیونی مردم به دکتر احمدی نژاد پشتوانه قوی دولت دهم است گفت: مردم با رای خود نشان دادند که خواهان ادامه روند سیاست های خارجی دولت هستند.
وی گفت: حضور پرشور مردم در انتخابات و رای به احمدی نژاد به بیگانگان این پیام را داده است که ایران و ایرانی هیچ گاه تحت تاثیر تهدید یا فریب کاری آنان قرار نمی گیرد.
شایسته نیا اظهار داشت: تنها راهی که آنان پیش رو دارند این است که با درک درست از ظرفیت های ایران، روابط عادلانه را در برنامه هایشان قرار دهند.
** احمدی نژاد دست قدرت های زورگو را از ایران دور نگه داشته است
دبیر کل جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی تاکید کرد: احمدی نژاد دست قدرت های زورگو را از ایران دور نگه داشته است.
"حبیب الله بوربور" در گفت وگو با خبرنگار سیاسی ایرنا با اشاره به اینکه دولت دهم به خوبی توانسته در مقابل دولت های استکباری و زورگوی دنیا بایستد تاکید کرد: احمدی نژاد در راستای اعتقاداتش گام بر داشته است و او به خوبی توانسته در مقابل بیگانگان بایستد و از حقوق مظلومان دفاع کند.
وی با اشاره به اینکه دخالت های بیگانگان در امور داخلی ایران بی پاسخ نخواهد ماند، گفت: ایرانیان در برابر سران استکبار می ایستند و به آنان اجازه نمی دهند که در امورشان دخالت کنند،این مستکبرین بدانند که اقدامات استکبارطلبانه آنان بی پاسخ نمی ماند و ملت ایران پاسخ دخالت های آنان را می دهند.
بوربور تاکید کرد: تا قبل ازاحمدی نژاد ما نسبت به خارجی ها درموضع انفعال قرار داشتیم تابع غربی ها بودیم و هر کاری که آنان می خواستند انجام می دادیم.
وی اظهار داشت:حضور دکتر احمدی نژاد توانست بسیاری از مشکلات را حل کند و اقتدار را دوباره به ایران بازگرداند.
***زمان برخورد با لانه جاسوسی انگلیس فرا رسیده است
عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی گفت: باید در مقابل اقدامات شفاف و روشن کشورهای اروپایی همچون انگلیس و لانه جاسوسی این کشور در میهن اسلامی همانگونه که با لانه جاسوسی آمریکا برخورد کردیم، رفتار شود.
حمیدرضا ترقی" افزود: به ویژه اکنون که همه اسناد، دلالت بر دخالت انگلیس در مسایل داخلی کشورمان دارد و با توجه به اعترافات انجام شده، این کشورها به عنوان دشمنی که در حال جنگ با ما هستند، به شمار می روند.
وی اظهار داشت: اکنون قدرت های زورگو پس از تلاش های گذشته خود، مجددا به دنبال طرح جنبش نرم هستند و در صدد بودند از طریق فضای باز سیاسی که برای انتخابات در کشور پدید آمد، کپی انقلاب نرم کشورهای آسیای میانه را در ایران دنبال کنند.
وی با بیان اینکه این پنجمین روش استکبار جهانی علیه براندازی جمهوری اسلامی است، روش های دیگر را شامل جنگ، تحریم و ...دانست.
ترقی با تاکید بر اینکه خوشبختانه ما طی سی سال گذشته چند سلاح برنده در برابر اقدامات مستکبرین داشتیم، گفت: رهبری نظام و محوریت رهبری در مقابله با توطئه های بین المللی، وحدت ملی، هوشیاری و آگاهی ملی نسبت به تحرکات دشمن، حفظ روحیه استکبارستیزی در مردم، پایبندی مردم به آرمان های اسلام، امام و انقلاب از جمله این موارد است که تاکنون توانسته همه این توطئه ها را در شکل های مختلف خنثی کند.
عضو شورای مرکزی حزب موتلفه تصریح کرد: امروز در برابر این توطئه جدیدی که اثبات شد، بیگانگان طمع نفوذ در داخل کشور ما را پیدا کردند و می خواهند از طریق سفارتخانه هایشان دست به این اقدام بزنند چند نکته را باید مد نظر داشته باشیم.
ترقی ادامه داد: نکته مهم این است که جریان های سیاسی داخل کشور که می خواهند با تکیه بر قدرت های خارجی به قدرت برسند و راه به قدرت رسیدن را از طریق دریافت کمک و حمایت بیگانگان می دانند، نه تنها برای به دست گرفتن قدرت مشروعیت ندارند بلکه خائن به استقلال کشور هستند و باید با آنان برخورد قانونی و جدی صورت بگیرد.
وی اظهار داشت: دخالت کشورها در مسایل داخلی سایر کشورها، به ویژه زمانی که مبتنی بر توسعه هژمونی و سواستفاده از منابع کشور مورد نظر باشد بر خلاف قوانین بین المللی و منشور سازمان ملل متحد است.
ترقی تصریح کرد: اقداماتی که در کشورهای آسیای میانه توسط آمریکایی ها در طی سال های گذشته و در راستای انقلاب رنگین انجام شد، به ظاهر روندی دموکراسی داشت اما در واقع کودتای وابسته به بیگانه بود که برای تغییر ساختار قدرت در آن کشورها به نفع و در جهت تامین منافع منطقه ای امریکا صورت گرفت.
به گفته وی، در مورد ایران نیز امریکا و انگلیس بدین سمت رفته و این روش را در پیش گرفتند.
عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی تصریح کرد: قدرت های زورگو در طی 30 سال گذشته از روش های گوناگون برای سلطه مجدد خود بر کشورمان استفاده کردند که از آن جمله می توان به حمله نظامی، کودتای نظامی و ایجاد جنگ داخلی توسط گروه های مخالف نظام به منظور تجزیه کشور اشاره کرد.
این فعال سیاسی با یادآوری اینکه پس از این مساله شاهد تلاش گسترده برای براندازی نرم بودیم، گفت: قدرت های زورگو از طریق مطبوعات در دوران اصلاحات به دنبال براندازی نرم بودند و روزنامه های زنجیره ای و مطبوعات وابسته به غرب، با گرفتن پول و امکانات از غرب در مسیر براندازی نرم عمل کردند و البته مقام معظم رهبری با این جریان برانداز برخورد کردند.
**دولت در مقابل زورگویان می ایستد
مسئول گروه حقوقی مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع) تاکید کرد: سفیر انگلستان به عنوان عنصر نامطلوب باید از کشور اخزاج شود.
"عطاءالله بیگدلی" در گفت وگو با خبرنگار سیاسی ایرنا با اشاره به اعترافات رسام تحلیلگر انگلیسی در رابطه با نقش سفارتخانه انگلیس در آشوب های اخیر، تاکید کرد: از لحاظ اصولی هم کاملا قطعی است که این کشورها از ابتدا تلاش کردند در امور ایران دخالت و موضع گیری کردند.
وی اظهار داشت: این کشورها به صورت رسمی جاسوس می فرستند، نسبت به وقایع ایران واکنش نشان می دهند و در امور داخلی دخالت می کنند این بدان علت است که آنان با انقلاب ما مشکل دارند و می خواهند انقلاب ما را نابود کنند.
بیگدلی با اشاره با اشاره به سخنان دکتر احمدی نژاد در خصوص اینکه "سر قدرت های زورگو را به سقف می چسبانیم"، گفت: این کشورها بدانند ما در مقابل آنان می ایستیم و به آنان اجازه نمی دهیم که انقلابی را که ما به زحمت بدست آورده ایم را از ما بگیرند.
این کارشناس حقوقی با اشاره به اینکه منافع دینی و انقلابی ما بر تمام منافع دیگر رجحان دارد، گفت: حفظ ارزش های دینی ، عزت و استقلال کشور باید در همه حال حفظ شود؛ همه باید بدانند که منافع ملی ایران با آرمان های انقلاب گره خورده است.
وی افزود: تجربه نشان داده که کشورهای غربی نیز به این مساله واقف هستند که ایرانیان در همه حال پیگیر منافع انقلابی خود هستند.
بیگدلی با اشاره به اینکه احمدی نژاد به خوبی توانسته در مقابل بیگانگان بایستد اظهار داشت: احمدی نژاد عملکرد خوبی از خود نشان داده و به خوبی توانسته در مقابل زورگویان متجاوز بایستد.
مسئول گروه حقوقی مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع) تاکید کرد:سفیر انگلستان باید به عنوان عنصر نامطلوب اخراج شود زیرا این سفارت خانه به همراه سفارت خانه های فرانسه و استرالیا در اغتشاشات اخیر دست داشته اند.
نیروی انتظامی به 433 فقره شکواییه و گزارش مردمی درباره نحوه برخورد مامورین این نیرو با مردم در حوادث پس از انتخابات ، رسیدگی کرد.
به گزارش ایرنا، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ضمن دلجویی از شاکیان سعی کرده خسارات وارده را جبران و رضایت شهروندان را به دست آورد.
بر اساس این گزارش ، تعداد 433 فقره شکواییه و گزارش مردمی درباره نحوه برخورد مامورین، به نیرو انتظامی واصل شده که بر اساس مناطق شهر تهران، به تفکیک مربوط به ولیعصر، انقلاب، سیدجمالالدین اسدآبادی(یوسفآباد)، آزادی، میدان صادقیه، میدان پونک، کوی نصر، میدان هفت تیر، جنتآباد، قیطریه و تهرانپارس بوده است.
بر این اساس ، تیم رسیدگی به شکایات سازماندهی و جهت دلجویی و تامین خسارت به مناطق اعزام شده و در بررسیهای انجام شده 90 فقره شکایت محرز که ضمن دلجویی، خسارات وارده جبران و رضایت شاکیان اخذ شده است.
همچنین بر اساس این گزارش، تعداد 42 فقره از شکایات پس از رسیدگی، احراز خسارت نشد و از مجموع گزارشات واصله تعداد 92 فقره گزارش پس از مراجعه به محل، ساکنین آن بیان داشتند اصلا شکایتی اعلام نکرده بودند. تعداد 91 فقره گزارش نیز تکراری و مربوط به یک موضوع بوده است.
فراوانی موضوعات شکایات، مربوط به تخریب خودرو، شکسته شدن شیشه، تخریب درب منزل، ایراد ضرب و جرح و توهین بوده است.
به گزارش ایرنا، مبلغ پرداخت شده بابت 90 فقره گزارش واصله از سوی نیروی انتظامی بالغ بر 000/686/171 (یکصد وهفتاد و یک میلیون و ششصد و هشتاد و شش هزار ریال) میباشد.
گفتنی است اقدام فوق در روحیه شهروندان تاثیرات مناسبی بر جای گذاشته است.
در خاطرات شهید سرتیپ خلبان «حسین لشکری» آمده است: من برخلاف همه، عدد 13را مبارک میدانم و برای این عدد احترام خاصی قائل هستم؛ میدانید چرا؟ برای اینکه در سیزدهمین پرواز جنگیام به تأسیسات نظامی دشمن در خاک عراق، توانستم تانکها و نفربرهای دشمن را بمباران کنم.
به گزارش
*در سیزدهمین پروازم به اسارت در آمدم
در متن این خاطرات چنین میخوانیم: در بعضی از فرهنگها، بعضی از اعداد، نحس هستند و در فرهنگ ما، معمولاً عدد 13را نحس میدانند؛ شاید به همین دلیل است که سیزدهمین روز از آغاز سال نو را، به بیرون از خانه میرویم و به کوه و دشت و بیابان پا میگذاریم که مبادا نحسی 13، در طول سال جدید گریبانمان را بگیرد و کار دستمان بدهد و این که اگر پلاک سر در خانهمان عدد 13است، از شهرداری منطقهای که در آن زندگی میکنیم، میخواهیم که به جای عدد 13، پلاک 1+12 را نصب کند! جالب این است که برخی از مسئولان شهرداریها، خودشان این خرافه را باور کردهاند و پلاکهای 1+12 را آماده نصب، در کارگاههایشان دارند تا به متقاضیان ارائه دهند.
اما من برخلاف آنها، عدد 13را مبارک میدانم و برای این عدد احترام خاصی قائل هستم؛ میدانید چرا؟ برای اینکه در سیزدهمین پرواز جنگیام به تأسیسات نظامی دشمن در خاک عراق، هواپیمایم مورد اصابت راکتهای آنان قرار گرفته و آسیب دید؛ من که مأموریت داشتم در ارتفاع 8 هزار پایی، تانکها و نفربرهای دشمن را بمباران کنم چون سقوط هواپیمایی را که خلبانش بودم در خاک عراق قطعی میدیدم و اطمینان داشتم که اسیر نیروهای دشمن خواهم شد.
برخلاف دستورات نظامی که در ایران به من ابلاغ کرده بودند به میزان 2 هزار پا، از نقطه پرواز پیش بینیشده، فرود آمدم و در ارتفاع 6 هزار پایی از سطح نیروهای دشمن بعثی با هواپیمای در حال سقوطم، هدفهای مشخص شده آنها را با دقت بیشتری نشانهگیری و بمباران کردم که بر اثر این تدبیر، حدود 22 دستگاه از تانکهای متجاوزان عراقی منهدم شد و تعدادی از نیروهای آنها زخمی شدند یا به هلاکت رسیدند.
بعد از این بمباران که با چتر نجاتم، از هواپیما بیرون پریدم؛ پریدن همان و فرود آمدن من در جمع نیروهای دشمن متجاوز همان؛ در این سانحه، به دلیل ناقص عمل کردن چتر نجاتم، با شدت و با تمام وزنم به قرارگاه دشمن برخورد کردم و به افتخار جانبازی نایل آمدم و چون نیروی گریز از مهلکهای را که در آن گرفتار آمده بودم، نداشتم، اسیرم کردند و هم زمان، مرا به جمع همرزمان «آزاده»ام اعزام کردند.
آیا شما، کسب 2 افتخار همزمان را، در سیزدهمین پرواز جنگیام، به حساب نحسی عدد 13 میگذارید؟ اگر آری، که من برخلاف شما فکر میکنم و اگر نه شما هم به جمع کسانی که عدد 13 را «مبارک» میدانند، اضافه شدهاید؛ پس مقدمتان گرامی باد.
* سفره هفت سینمان 7 سرباز اسیر ایرانی بود
عید یعنی «یا مقلب القلوب و الابصار»؛ عید یعنی رقص ماهی در تنگ بلور آب؛ عید یعنی چرخیدن سیب سرخ بر سطح صیقلی آینه سفره هفت سین؛ عید یعنی سیب و سنجد و سماق؛ عید یعنی سیر و سرکه و سمنو؛ عید یعنی سبزه، اما زندان «ابوغریب» که سبزه نداشت؛ اسارت گامی بود در برهوت و زندانبانها اسرایشان را که تماماً رزمندگان ایرانی بودند، با تمام قوا زیر نظر داشتند تا مبادا بگریزند! به کجا؟ به هرجا که ابوغریب، نباشد.
حدود 6 ماهی از اسارت من در اسارتگاه «ابوغریب» میگذشت که بوی بهار به مشامم خورد؛ به مشام من و سایر اسرایی که ایرانی بودند؛ تعدادمان 70 - 80 نفری میشد؛ تصمیم گرفتیم لحظه تحویل سال را سفره هفت سین بیاندازیم و هفت سین بچینیم و فرا رسیدن سال نو را به هم دیگر تبریک بگوییم.
این خبر دهان به دهان به گوش تمام اسرای همبندمان رسید؛ همگی از آن استقبال کردند و برنامهریزیها، به دور از چشم زندانبانها انجام شد اما ما که نمیدانستیم چه لحظهای از چه روزی سال نو آغاز میشود؛ از طرفی ما که هفت سین نداشتیم؛ مایی که غذاهامان جیرهبندی و ناسالم با بدترین کیفیت ممکنه بود؛ مایی که لباسهای تنمان بدون حتی یک دکمه بود؛ مایی که در این چند ماه انگار سالها بود بوی سیب را و طعم سنجد را از یاد برده بودیم؛ چگونه میتوانستیم سفرهی هفت سین آغاز سال جدید را در اسارتگاهمان بچینیم؟ فکری به ذهنمان رسید؛ قرار گذاشتیم در یکی از روزها که فرقی نمیکرد چه روزی باشد و در یکی از ساعتها که فرقی نمیکرد چه ساعتی باشد، هنگامی که از سلولهایمان بیرونمان میآوردند تا به «بند» برویم و قدمی بزنیم که پایمان از کرختی در بیاید، فرا رسیدن سال نو را با لبخندهای امیدبخشی که بر چهرههامان میرویاندیم، به یکدیگر تبریک بگوییم؛ مبادا که زندانبانها از نشاط ما بهانهجویی کنند و بیش از پیش آزارمان بدهند؛ دیگر اینکه سینهای سفره هفت سینمان را 7 اسیر جنگی تشکیل بدهند که از افسران و درجهداران و سربازان دربند ارتش خودمان بودند؛ سرباز، ستوان سه، ستوان دو، ستوان یک، سروان، سرگرد، سرهنگ دو.
روزی که آغاز سال نو را با حضور این چنین سفره هفت سینی در اسارتگاه ابوغریب، جشن میگرفتیم، احساس کردیم دشمن بعثی حقیرتر از آن است که بتواند به اعتقادات ما، به ملیت ما و به اندیشه ما، کوچکترین خدشهای وارد کند و با این چنین سفرهای که هفت سیناش، 7 رزمنده ایرانی بودند، پی بردیم که همدلی آدمهای یک رنگ است که به سفره هفت سینمان برکت میدهد نه همراهی سیب، سنجد و سماق و نه حضور سیر، سرکه و سمنو یا سبزی روییده از جوانههای گندم مانده در آب کاسهای؛ با این اندیشه توانستیم دانه رویش و سرسبزی را در برهوت ابوغریب، برویانیم.
*پس از درخواستهای مکرر فقط یک جلد قرآن کریم به ما دادند
میگویند «فرانسوا تروفو» فیلمساز صاحب نام فرانسوی، فیلمی ساخته است با نام «فارنهایت 451» که من نه آن فیلم را دیدهام و نه کارگردانش را میشناسم اما حکایت فیلم بر اساس کتاب سوزان هیئت حاکمهای شکل گرفته است که «کتاب» را و «کتابخوانی» را مانع تسلط خود بر مردمی میدانند که اهل کتاب و مطالعهاند؛ پس کتابها را جمعآوری میکنند و آنها را به آتش میکشند؛ در این میان، جمعی از «کتابخوانان» گرد میآیند و تصمیم میگیرند برای مقابله با این تهاجم فرهنگی، هر یک کتابی را برگزیند و متن آن را تمام و کمال به حافظه بسپارد؛ دیری نمیگذرد که هر یک از مردم تحت سلطه آن حکومت، خود کتابی میشود که تمام نسخههای آن به زودی سوزانده خواهد شد؛ در انتهای فیلم نام هر انسان به نام کتابی تبدیل میشود که آن را به یاد سپرده است؛ این یکی «بینوایان» ویکتورهوگو است، آن یکی «هملت» ویلیام شکسپیر و دیگری «پیرمرد و دریا» ارنست همینگوی.
در دوران اسارت برای شروع کار از آیات الهی مدد گرفتیم؛ آیاتی از کلام الله مجید را که در حافظه داشتم، به همبندم میآموختم و دانش ریاضی را که او میدانست به من منتقل میکرد؛ آن که جملاتی از زبان انگلیسی میدانست به ما یاد میداد و دیگری که بر ادبیات فارسی مسلط بود، ساعاتی از وقتش را صرف آموزش آن به دیگری میکرد.
امروز که روزهای اسارت را به یاد میآورم، احساس میکنم که ما، هم استاد بودیم و هم دانشجو؛ هم شاگرد بودیم و هم آموزگار؛ هم آموزش دهنده بودیم و هم آموزش گیرنده و با عزمی که جزم کرده بودیم، محیط اسارتگاهها به دانشگاهی بدل شد که دانشجویانش به فارغ التحصیل شدن، نمیاندیشیدند؛ میخواستند بیشتر بیاموزند تا در جمع دانایان، به نیکی از آنان یاد کنند.
مدتها بر این منوال گذشت و سرانجام پس از درخواستهای مکرر یک جلد، فقط یک جلد، قرآن کریم به ما دادند تا چشمهامان را با آیاتش شست وشو دهیم؛ ساعات اسارتمان چه زود میگذشت؛ وقتی در فضای کوچک نمازخانه به ترجمه و تفسیر آن آیات شریفه میپرداختیم و خداوند را با تمام عظمتش احساس میکردیم که به ملاقاتمان آمده است و برای ما از «رویش» سخن میگوید و از «تعالی»حرف میزند و از «آزادگی»؛ آن گونه که هرگز در مقابل هیچ چیز و هیچ کس تن به «اسارت» ندهیم؛ اینگونه «آزاده» شدیم.
*واژه میساختیم تا فضای روحیمان عوض شود
اسارت آداب و رسوم خاص و زبان و فرهنگ مخصوص به خود دارد؛ واژههای ابداعی اسرا در دوران اسارت، در پارهای موارد هشدار دهندهاند و در برخی موارد نیرو دهنده؛ ما آموخته بودیم در دوران اسارت فکرمان را، ذهنمان را و اندیشهمان را پویا نگاه داریم اگر ناملایمتی برای هر یک از ما پیش میآمد، آن را نه تنها به دیگری منتقل نمیکردیم، بلکه تلاشمان بر این بود تا خودمان هم به دست فراموشی بسپاریمش؛ مبادا روحیهمان شکننده شود و اگر لطیفهای، خاطره شیرینی یا طنزی به یادمان میآمد برای دیگری تعریفش میکردیم تا او هم در شادی لحظههای ما سهیم باشد.
ساختن اصطلاحات و تعابیر کنایی، یکی از دل مشغولیهای من بود و به کاربردن این اصطلاحات، فضای روحی ما را شاد و سرزنده نگاه میداشت؛ روشن یا خاموش شدن تلویزیون، یکی از این موارد بود.
شرح آن از این قرار است که سلولهای انفرادی ما فاقد هرگونه روزنهای به بیرون بودند؛ مگر پنجرهای بسیار کوچک نصب شده بر ارتفاع دیوار سلول که با میله و مقوا و تخته 3 لایه از بیرون پوشانده بودندش و سوراخی به عنوان هواکش بر سقف که نور ناچیزی از روشنایی روز را به داخل سلول منتقل میکرد و دری ساخته شده از ورقه آهن که بر آن دریچهای نصب شده بود با ابعادی که دستی بتواند غذایی را به اسیر بدهد تا سد جوع کند و فقط زنده بماند.
هنگامی که نگهبان میآمد و دریچه را باز میکرد تا غذای اسیر را به او بدهد، چهره او را در روشنایی بیرون از سلول به وضوح میشد دید و هنگامی که دریچه را میبست، دوباره تاریکی به سلول هجوم میآورد.
ما باز و بسته شدن دریچه سلول را به روشن و خاموش شدن تلویزیون تعبیر میکردیم؛ وقتی نگهبان دریچه را باز میکرد و چهره او را میدیدیم، میگفتیم تلویزیون روشن شد و هنگامی که غذای اسیر را به او میداد و دریچه را میبست و میرفت، میگفتیم تلویزیون خاموش شد که در این تعبیر، طنز تلخی نهفته بود.
حالا خودتان حساب کنید در طول شبانه روز، چه مدت اجازه داشتیم تا اوقات اسارتمان را به دیدن تلویزیون بنشینیم؛ آن هم با تصاویری از نگهبانان کج خلق کریهالمنظر که وقتی دیر میآمدند، دلمان برایشان تنگ میشد!
چرا میخندی؟ باور کن اگر مدتی در آن سلولها نگهت میداشتند، دیدن آن چهرهها، از پس آن چنان تلویزیونی، برایت از هر غنیمتی با ارزشتر میشد! باور نمیکنی؟ خب؛ خدا را شکر.
*یک دندان میدادیم تا جرعهای شیر بنوشیم
یک بار یکی از همبندهامان در اسارتگاه «ابوغریب» دچار دندان درد شدید شد؛ بی چاره از درد به خودش میپیچید و محوطه اسارتگاه را گذاشته بود روی سرش؛ ما هم از آن جا که دنبال بهانهای برای ضربه زدن به روان دشمن بودیم سر و صدا راه انداختیم؛ نگهبانها، اول توجهی نکردند؛ سرانجام کم آوردند و آن دوست من را به درمانگاه برده تا دندان دردش را آرام کنند، مدتی چشم به راهش ماندیم، نیامد؛ مدتی دیگر، باز هم نیامد و مدتی بیشتر؛ دل نگرانش شدیم و سرانجام از درمانگاه، تحت الحفظ آوردندش؛ خوشحال و خندان بود؛ دندانش را کشیده بودند و دردش ساکت شده بود.
شب، هنگامی که تعدادی از ما دور هم نشسته بودیم تا خوراک لوبیایی را که از جیره ظهرمان پس انداز کرده بودیم به عنوان شام بخوریم، دیدیم او هم به جمع ما پیوست و یک بطری شیری را که به جای شام به او داده بودند وسط سفره گذاشت و گفت: «بسم الله»
ما هم که مدتها بود رنگ لبنیات را در آن اسارتگاه به چشم ندیده بودیم، خوراک لوبیایی را که دوست داشتیم و خوش مزهترین غذایی بود که در آن دوران میخوردیم، فراموش کردیم و هر کدام، نیم جرعهای از شیر سهمیه دوستمان را سر کشیدیم.
فردا و پس فردا هم به همین منوال گذشت و از آن روز بعد به او همان غذایی را دادند که به ما میدادند و دیگر از شیر خبری نشد.
مدتی بر همین منوال گذشت؛ دوباره همان غذاهای آبکی بیرمق؛ دوباره همان آشهایی که از توش کرم در میآوردیم یا شمع اتومبیل که ماجرای آن هم شنیدنی است.
یک روز یکی از اسرا، کار عجیبی کرد؛ او که یکی از دندانهایش پوسیدگی مختصری داشت، خودش را به دندان درد زد؛ آن قدر سر و صدا کرد که بردندش به درمانگاه؛ سر ضرب، دندانش را کشیده بودند؛ موقعی که برگشت، یک شیشه شیر دستش بود؛ به جمع که رسید، تعارف کرد؛ هر کدام نیم جرعه خوردیم؛ فردا و پس فردا هم به همین منوال گذشت و از روز بعدش، به او همان غذایی را دادند که به ما میدادند و دیگر از شیر خبری نشد؛ دیگر راهش را یاد گرفته بودیم؛ هر وقت هوس شیر میکردیم، یکی که دندان پوسیدهای داشت، خودش را به دندان درد میزد.
از این راه، من 3 تا از دندانهایم را جمعاً برای 9 شیشه شیر سرمایهگذاری کردم؛ سرمایهای که سودش علاوه بر خودم، به 60 - 70 نفر دیگر هم در اسارتگاه «ابوغریب» رسید و از این راه دست کم بخشی از کلسیم بدن ما تأمین شد تا هوش و حواسمان از دست نرود.
*بر کنج دیوار گچی سلول جمعیمان، با ناخن نوشتم: «این نیز بگذرد»
کاغذ در «ابوغریب» حکم کیمیا را داشت؛ از کتاب، دوات و دفتر هم که اصلاً اثری نبود؛ یادم میآید در نخستین روز ورودم به اسارتگاه بر کنج دیوار گچی سلول جمعیمان، با ناخن نوشتم: «این نیز بگذرد» و هرگاه، هر یک از ما چشمهامان به آن نوشته میافتاد، امیدمان به رها شدن از بند اسارت، افزایش پیدا میکرد.
روزنامههایی که به زبان عربی چاپ شده بودند و «صدام» را در لباس نظامی و با ژستهای آن چنانی نمایش میدادند تا قدرت او را و قدرت ارتش او را، اگر چه کاذب بود به مردم خود نمایش بدهند؛ این روزنامههای عربی بین اسرای ایرانی دست به دست میگشت و آنهایی که کم و بیش عربی میدانستند، متن آنها را برای دیگران ترجمه میکردند و با مضحکه کردن صدام، لبخند میزدیم و دروغهای نظامیشان را تفسیر میکردیم.
یک روز، یکی از اسرا پیشنهاد کرد، روزنامهای ایرانی در اسارتگاه ابوغریب منتشر کنیم؛ روزنامهای که فقط یک نسخه داشته باشد و مطالب جدیدی را به خواننده ایرانی ارائه کند؛ دست به کار شدیم؛ هر کدام از ما، هر قطعه سیاهی را که قابلیت حل شدن در آب داشت، جمع آوری کردیم؛ از خاکه سیگار گرفته تا ذرات پراکنده ذغال؛ پس مواد اولیه مرکبمان تأمین شد؛ چوب کبریتی، پوشال بادآوردهای، میخ نازک زنگ زدهای اگر مییافتیم، ذوق زده میشدیم؛ انگار که خودنویس نوک طلایی فلان کارخانه خودنویسسازی را یافتهایم؛ پس، قلمهایمان را هم پیدا کردیم؛ حالا مانده بود کاغذ که اگر تأمین میشد، نخستین شماره روزنامهمان در میآمد.
کاغذ در ابوغریب حکم کیمیا را داشت؛ از کتاب، قلم، دوات و دفتر هم که اصلاً اثری نبود اما روزنامه به دستمان میرسید؛ یک باره فکری به ذهنمان رسید؛ استفاده کردن از مقواهای قوطیهای پودر لباسشویی که به ما میدادند تا هر چند وقت یک بار لباسهایمان را بشوییم؛ فکر خوبی بود، فقط یک اشکال داشت و آن این که قوطیهای خالی را از ما پس میگرفتند؛ چاره را در این دیدیم که چند تایی از قوطیها را تکه پاره شده به آنها تحویل بدهیم، در حالی که تکه پارههایی از آنها را برای خودمان کش رفته بودیم؛ خدا از سر تقصیراتمان بگذرد؛ بعد از آن با خیساندن این تکه پارهها در آب و لایهلایه کردن آنها و خشک کردنشان در جایی که نگهبانی نبیند، کاغذمان تأمین شد؛ مشکل روزنامه نویسی همین است: مرکب، قلم و کاغذ؛ ما چون آنها را داشتیم دیگر غمی نداشتیم.
توی این روزنامهها که هر 20 روز یکبار منتشر میشد و هرکدام به اندازه کف دست بود، لطیفه مینوشتیم، جدول طراحی میکردیم، کاریکاتور صدام را میکشیدیم؛ تا این که ششمین شماره این نشریه لو رفت و به دست نگهبانان اسارتگاه ابوغریب افتاد؛ در آن شماره در کاریکاتوری، فرهنگ مردم عراق را به مضحکه گرفته بودیم؛ فرهنگ آشخوری هر روزه آنها را هنگام صبحانه؛ این کاریکاتور، آتششان زد و بیش از پیش مراقبت کردند تا مبادا قطعهای کاغذ به دست ما بیافتد و ما در اسارتگاه ابوغریب توقیف شدن نشریه تک نسخهایمان را پس از نشر ششمین شماره، به تلخی تجربه کردیم و معنای «سانسور» را فهمیدیم.
یادم میآید، شب بعد از لو رفتن نشریهمان، دوستی که مطالب صفحه طنز و شعر نشریه را مینوشت و اهل شعر و شاعری بود؛ به قصد تقویت کردن روحیه ما، یک بیت شعر خواند که امیدوارمان کرد:
«آن کس که اسب تاخت، غبارش فرونشست گرد سم خران شما نیز بگذرد»
شاید این شعر، با ناخن اسیری بر کنج دیواری از دیوارهای اسارت گاه ابوغریب نوشته شده باشد.
*با پوست انار باطری ساختیم
مدتها بود که از جبهههای جنگ بیخبر بودیم، نه اسیر جدیدی میآوردند که با احتیاط اوضاع خارج از اسارتگاه ابوغریب را برایمان تشریح کند و نه روزنامهای عربی به دستمان میرسید که با تجزیه و تحلیل مطالب آن، به وضعیت جبهههای جنگ پیببریم؛ بیخبری از اوضاع مناطق جنگی، کلافهمان کرده بود. برای کسب خبر صحیح، مترصد فرصت مناسبی بودیم اما انگار، هیچ خبری نبود؛ تا این که روزی، یکی از اسرای ایرانی، رادیویی ترانزیستوری آورد؛ یکی از اسرا که رادیوساز بود، با ابزاری کاملاً ابتدایی، آن رادیو را قطعه قطعه کرد و هر قطعهاش را هر یک از ما در جایی پنهان کردیم تا آبها از آسیاب بیافتد؛ مأموران عراقی، اسارتگاه ابوغریب را زیر و رو کردند و تمام سوراخ سنبهها را گشتند اما از رادیو اثری پیدا نشد که نشد. انگار زمین دهان باز کرده بود و رادیوی آنها را بلعیده بود؛ غائله که ختم به خیر شد، همان دوست رادیوسازمان، قطعههای جدا شده رادیو را که هر یک از ما در کنجی پنهان کرده بودیم، سر هم کرد و رادیو راه افتاد؛ حالا رادیو داشتیم و دیگر میتوانستیم ساعات پخش اخبار از رادیو ایران، خبرهای درست را بشنویم و از این طریق نیرو بگیریم و روحیهمان را بازسازی کنیم.
مدتی این گونه گذراندیم تا این که باطری رادیومان تمام شد و دوباره در بیخبری مطلق ماندیم؛ یک روز، یکی از اسرا گفت: «اینها چرا به ما ساعت نمیدهند تا اوقات شرعی را از روی آن تشخیص بدهیم و فرایض دینیمان را به موقع به جا بیاوریم» حرف او را به نگهبانهای اسارتگاه گفتیم؛ چند ماهی پافشاری کردیم تا سرانجام، یک ساعت دیواری برایمان آوردند؛ ساعت که به دستمان رسید، موقع پخش اخبار رادیو ایران، باطریاش را در میآوردیم و به رادیو ترانزیستوریمان میانداختیم و خبرهای جبههها را میشنیدیم و دوباره، باطری را به ساعت میانداختیم تا کار کند و منتظر میماندیم تا نوبت بعدی پخش خبر.
در این میان، آنهایی که مأمور شنیدن اخبار میشدند، خبرها را برای دیگران تعریف میکردند، چرا که امکانی نبود تا همه ما همزمان، برنامه خبر رادیو را بشنویم؛ اگر نیروهای دشمن پی میبردند که ما رادیوشان را پهلوی خودمان نگه داشتهایم، دمار از روزگارمان در میآوردند.
2 ماهی نگذشته بود که باطری ساعتمان تمام شد؛ به نگهبانها گفتیم؛ باطری نو به ما دادند؛ 2 ماه بعد، باطری دیگری گرفتیم و این عمل، چند بار تکرار شد؛ تا اینکه یکی از مأموران به زود تمام شدن باطری ساعت دیواریمان شک کرد؛ او گفت «نمیشود باطری ساعت دیواری این قدر زود مستهلک شود»؛ وقتی دیدیم که او شک کرده است، دوست رادیوسازمان، در کوتاهترین زمان ممکنه، رادیو را قطعه قطعه کرد و دوباره هر یک از ما قطعهای را در جایی پنهان کردیم؛ مأمورهای امنیتی در پی یافتن رادیو اسارتگاه ابوغریب را زیر و رو کردند و سرانجام، دست از پا درازتر به دفتر کار خودشان برگشتند. چند روزی بدون رادیو ماندیم تا آبها از آسیاب بیافتد و بعد از آن، دوست رادیوسازمان، قطعههای جدا شده رادیو را سر هم کرد و دوباره رادیو ترانزیستوریمان راه افتاد اما در پی چارهای میگشتیم تا خودمان یک باطری اختراع کنیم تا کمتر از باطری ساعت برای رادیو استفاده کنیم و سرانجام بعد از کلی مشورت و تبادل نظر و بهرهگیری از دانشهای فنی سایر اسرا، پیبردیم که از پوست انار میشود، باطری تهیه کرد و برای مدت نه چندان طولانی، از نیروی آن رادیوی ترانزیستوری را، راه انداخت.
ما که عادت کرده بودیم هر چیز دور انداختنی را برای روز مبادا در گوشهای از اسارتگاه پنهان کنیم، پوست انارهایی را که از مدتها قبل پس انداز کرده بودیم، روی هم ریختیم و در آب جوشاندیم و با مشقت بسیار، خمیری از آن به دست آوردیم که تا اندازهای، خاصیت الکتریسیته داشته و میتوانست رادیوی ما را روشن نگه دارد؛ با این ترفندی که به کمک آن دوست رادیوسازمان و سایر بچهها به کار گرفتیم، استهلاک باطری ساعتمان کاهش پیدا کرد و دیرتر از دفعات اولیه، برای ساعت دیواریمان تقاضای باطری میکردیم.
امروز که آن خاطرات را به یاد میآورم و به همدلیها و یک رنگیهایی که در اسارتگاه ابوغریب داشتیم، فکر میکنم و به هوش سرشار و باورهای آنان که با من همبند بودند، میاندیشم، خودم را فارغ التحصیل از دانشگاهی میدانم که دورهاش، نه 4 سال و نه 7 سال که 18سال بود و افتخار میکنم که این دورهی 18ساله دانشگاهی را، در اسارتگاه ابوغریب و زندان امنیتی عراق، با موفقیت به پایان رساندهام. امیدوارم تلاشهای من و همرزمانم که در راه دفاع از آب و خاک و دینمان، آزموده شدهایم، مورد قبول درگاه حضرت باری تعالی و مردم قدرشناس ایران، قرار گرفته باشد؛ ان شاءالله.
*بعد از 14 سال اسارت از خداوند اجازه گلایه کردن خواستم
شبی از شبهای دوران اسارت، دلم گرفت؛ 8 سالی را در «ابوغریب» گذرانده بودم و 6 سالی میشد که مرا از جمع ایرانیان همبندم جدا کرده و در جایی دیگر، زندان امنیتی عراق، در یک سلول انفرادی نگه داری میکردند؛ در آن شب به یاد کشورم افتادم؛ به یاد همسرم و به یاد تنها فرزندم که پسر بود؛ در ابتدای اسارتم 4 ماهه بود و در آن شب حدوداً 14 ساله! از ذهنم گذشت که «اگر مرا ببیند، میشناسد؟» و به فکر افتادم «اگر من او را ببینم، چه طور؟» قلبم فشرد و رو به خدا کردم و آن گونه که فقط او میشنید، گفتم «آیا به من اجازه میدهی که گلایه کنم؟» سکوت حاکم را به رضایت تعبیر کردم و گلایههایم شروع شد؛ تا دیر وقت، من میگفتم و او میشنید و بعد از آن، به خواب رفتم.
فردا و پس فردا و پس آن فردا، دیگر کلامی به زبان نیاوردم و حتی به هیچ چیز فکر نکردم؛ در سومین روز که نگهبان، غذای ظهر مرا از دریچه مخصوص تحویل میداد به ناگهان، در تاریک، روشنی سلول انفرادی، چشمهایم به مارمولکی افتاد که از روزنه سقف، به من خیره شده بود؛ اتفاقی که به نظرم کاملاً غریب آمد؛ نگهبان که رفت، من و مارمولک، مدتها به یکدیگر خیره نگاه کردیم و سرانجام او هم رفت؛ دیدن مارمولک مرا به فکر کردن واداشت و مانند معبری که خوابی را تعبیر کند به کنکاش در مورد این قضیه پرداختم تا ظهر روز بعد که باز هم همان اتفاق افتاد؛ هر 2 به یکدیگر خیره شدیم و در چشمهای هم نگریستیم اما این بار او نزدیکتر آمد؛ تأثیری عمیقتر بر ذهن من گذاشت و باز هم رفت؛ روز دیگر هم بر همین منوال گذشت و روزهای دیگر هم؛ چیزی حدود 2 ماه از همان روزنه و در همان ساعت میآمد و ساعتی مرا به خود مشغول میکرد و میرفت و عجیب این که هر بار به من، نزدیک و نزدیکتر میشد تا جایی که در روزهای بعدتر، کل سقف سلول انفرادی مرا، با آزادی تمام طی میکرد و بعد از آن به من چشم میدوخت.
اگر چه پیام را، در 2 ـ 3 روز نخست حضور مارمولک، دریافت کرده بودم، چشمم به راه بود که آخر این بازی به کجا میانجامد؟ من پیام واضحی را طلب میکردم؛ ظهر روز بعد، مارمولک نیامد؛ به دیدن هر روزهاش عادت کرده بودم، ظهر روز بعد هم از او خبری نشد و فردای آن روز هم، بر همین منوال اما ناامید نشدم؛ حس غریبی به من میگفت که خواهد آمد و سرانجام آمد اما این بار، نه به تنهایی، بلکه با 2 مارمولک کوچکتر از خود؛ گویا که فرزندانش بودند و این بار، پیام کامل شد «در مقابل تهدیدها و تطمیعهای دشمن، مقاومت کن. تو، با کارنامهای پربار، به آغوش میهنت و به آغوش خانوادهات، باز خواهی گشت» پیام که دریافت شد و بر جانم نشست، دیگر مارمولکها را ندیدم. انگار که هر 3، دود شده بودند و رفته بودند هوا.
این پیام، مرا که شکننده شده بودم، در مقابل ناملایمات دوران اسارت بیش از پیش مقاوم کرد.
*در تنهایی اسارت به قدرت لایزال خداوند بیشتر ایمان آوردم
باید اعتراف کنم گاهی اوقات اسارتم را که در زندان امنیتی عراقیها میگذراندم، بیشتر از زمانی که در اسارتگاه ابوغریب بودم، دوست دارم؛ در دوره اول اسارتم که حدود 8 سال به طول انجامید در جمع همبندانم، فرصت تأمل و تعمق نداشتم؛ سلولهایمان کوچک بود و تعداد اسرا بسیار؛ در آن سلولها به راحتی نمیشد خوابید. به راحتی نمیشد نشست و حتی به راحتی نمیشد ایستاد؛ در این چنین مکانی، هر کس در پی روحیه دادن به دیگری بود؛ در این مکان اگر کسی مینشست تا به مسألهای فکر کند و اندیشهاش را به پرواز درآورد آن یکی شروع میکرد به تعریف کردن خاطرهای خوش یا لطیفهای، مبادا که روحیه دشمن ستیزی دوستش آسیب ببیند؛ اسیر در ابوغریب حق نداشت خموده شود، چون این خمودگی ممکن بود روحیه سایرین را بشکند و آنها را در مقابل خواسته دشمن متزلزل کند.
اما در «زندان امنیتی عراق» که پس از تصویب قطعنامه 598 مرا به آنجا منتقل کردند، وضع فرق میکرد. آنجا، همه ایرانی بودند و اینجا من تنها ایرانی بودم؛ آنجا تعدادی هم سلولی داشتم و اینجا من تنها بودم؛ آنجا همه باهم بودیم و اینجا، کسی غیر از من نبود.
در تنهایی سلول زندان امنیتی عراق که ابعادش حدود 180 در 260 سانتیمتر بود، احساس میکردم پادشاهی هستم که در قصری زندگی میکند اما تنها؛ هرگز نمیدانستم که 10 سال از عمرم را در انزوا خواهم گذراند.
اما چه خوب؛ در تنهایی است که آدم میتواند فکر کند؛ در تنهایی است که آدم میتواند اندیشهاش را به پرواز درآورد و در تنهایی است که آدم میتواند با خدای خویش راز و نیاز کند و از او نیرو بگیرد.
شاید در این 10 سال بود که من خدا را بهتر شناختم و به قدرت لایزالش بیشتر ایمان آوردم؛ شاید در این 10 سال بود که تابش هر نور امیدی را در قلبم تفسیر میکردم و حرکت هر جنبندهای را به فال نیک میگرفتم؛ شاید در این 10 سال بود که ایمان آوردم خدا خالق زیبایی است و هرگز زشتی را او نیافریده است؛ شاید در این 10 سال بود که من به مفهوم این کلام پیبردم «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید» و چه شبها که در سلول تنهاییام، که به قصر پادشاهی تنها میمانست، چشمهایم را شست و شو دادم تا زیباییهای بیشتری را ببینم؛ آری، چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.
در پی کشتهشدن یک جوان فرانسوی، ناآرامی شبگذشته بخشهایی از حومه شهر "پاریس " پایتخت فرانسه را فراگرفت.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، دهها نفر از ساکن حومه شرق پاریس شبگذشته در پی کشتهشدن مشکوک این جوان 18 ساله با پرتاب مواد آتشزا با پلیس درگیر شدند.
در این درگیریها دستکم 29 دستگاه خودرو در آتش سوخت و شیشه چندین مغازه و مدرسه شکسته شد و نیروهای پلیس تعدادی از معترضان را بازداشت کردند.
تنش بین جوانان فرانسوی و پلیس به دلیل برنامههایی است که دولت این کشور با اتخاذ آن منجر به افزایش فقر بیکاری در میان اقلیتهای این کشور شدهاست.
شهر پاریس در گذشته نیز چندبار شاهد درگیری میان جوانان معترض و نیروهای پلیس بود که درجریان آن صدها دستگاه خودرو در آتش سوخت و به ساختمانهای این شهر خسارت وارد شد.
خالد مشعل با اشاره به حمایتهای معنوی و سیاسی ملت ایران از مردم غزه، به نمایندگی از مقاومت اسلامی فلسطین از جمهوری اسلامی ایران قدردانی کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در آستانه سالگرد پیروزی حزبالله لبنان در جنگ سی و سه روزه در گفتگو با ستاد خبری نخستین جشنواره بینالمللی جایزه بزرگ مقاومت اسلامی با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران بیشترین حمایتها را از مردم غزه داشته است و من به نمایندگی از مردم غزه و مقاومت اسلامی فلسطین از حمایتهای سیاسی و معنوی ملت بزرگ و سرافراز ایران تشکر و قدردانی میکنم، افزود: قطعا جمهوری اسلامی ایران در پیروزی مردم غزه، سهم بزرگی دارد و در این پیروزی شریک است. در آن شرایط بسیار سخت و غیر قابل توصیف مردم غزه با توکل بر خداوند و با تکرار مدام آیه «حسبنا الله و نعم الوکیل» پایداری و مقاومت کردند و خداوند هم پیروزی را به این مردم مومن و مقاومت عنایت کرد، انشاءالله پیروزی در جنگ غزه مقدمه آزادی کامل فلسطین و قدس شریف باشد.
وی اظهار داشت: اکنون جنگ سیاسی و جنگ شکستن محاصره غزه و بازگشایی گذرگاهها آغاز شده است و با وجود همه فشارها و جنگ روانی، دولت فلسطین و مقاومت اسلامی هیچ یک از شروط دشمن صهیونیستی از جمله التزام به توافقنامه سال 2005 میلادی در خصوص گذرگاه رفح و آتش بس دائم را نپذیرفته و نخواهد پذیرفت.
خالدمشعل با اشاره به اینکه بازسازی غزه اولویت نخست دولت فلسطین است، گفت: آمریکا و رژیم صهیونیستی میخواهند با ممانعت از بازسازی غزه موجب نارضایتی و یاس مردم شوند اما ما به هر طریق ممکن بازسازی غزه را آغاز خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت تلاشهای آنها به نتیجه برسد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: خط استراتژیک مقاومت اسلامی و گروههای فلسطینی، جهاد در مقابل دشمن صهیونیستی است و لحظهای از این هدف دست برنخواهند داشت.