2- اقدام استراتژیک: برآورد و تبیین این که دشمن و حریف چگونه عمل میکند و اکنون در مورد «ما» مشغول چه فعالیتی است، اقدام استراتژیک نامیده میشود.
3- برآورد استراتژیک: تبیین اینکه میان اندیشه و طرح دشمن در مورد «ما» با گفتار و اقدام دشمن علیه «ما» چه فاصلهای وجود دارد، و اگر فاصلهای موجود بود، معدل و حد وسط عقیده تا عمل دشمن علیه ما چیست! این معدلگیری اندیشه و عمل دشمن، برآورد استراتژیک نامیده میشود.
روششناسی
برآورد کودتای مخملی مبتنی بر برآیند مثلث زیر صورت گرفته است:
1- آنچه در مراکز تصمیمسازی دشمن در مورد ایران مطرح و انعکاس مییافت. مراکز متعدد تحقیقات استراتژیک امریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی، و برخی جریانها و گروههای اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج، در تصمیمسازیهای خود نسبت به جابجایی قدرت در انتخابات ایران، اغراض و مقاصد خود را به طور آشکار یا تلویحی بیان میکردند.
2- انگارهها و فضاسازی رسانهای. رسانههای ضدانقلاب، رسانههای فارسیزبان امریکا و انگلیس، و رسانههای مکتوب و سایبری گروههای اپوزیسیون داخلی و خارجی، در دورهی قبل و بعد از انتخابات، اغراض و اهداف مورد نظر خود نسبت به جابجایی قدرت در انتخابات ایران را اعلام مینمودند. واژههایی چون «انقلاب»، «انقلاب آرام»، و «انقلاب بدون خشونت»، «انقلاب سبز»، و ... رایجترین مفاهیمی بود که در این دوره، از این رسانهها شنیده و خوانده میشد.
3- در درون کشور و در صحنهی انتخابات و پس از آن، گروهی به عنوان عامل، به این انگارهها و طرحها جامهی عمل میپوشاندند. همچنین دولت-های غربی و برخی کشورهای عربی نیز در کردار و گفتار و موضعگیریهای خود به انگارهها، گزارهها و طرحهای کودتای مخملی مهر تأیید میزدند.
مراحل اقدام
مرحله یکم:
این مرحله، از آغاز فعالیتهای تبلیغاتی در اواخر سال 1387، تا روز 22/3/88، زمان برگزاری انتخابات ادامه یافت. اعلام پیشاپیش تقلب و دروغ، مهندسی انتخابات، و ... در حجم گسترده و وسیع، زمینهی روانی و مقدمهچینی برای وقایع پس از انتخابات بود.
مرحله دوم:
این مرحله که با فاز روانی در ساعات پایانی روز انتخابات آغاز شد، بر این متکی بود که یک جریان خاص پیروز شده است و در غیر این-صورت حتماً در انتخابات تقلب صورت گرفته است. مبتنی بر این سناریو که نتیجهی «برد- برد» را مدنظر داشت، اگر نام کاندیدای آنچه جنبش سبز نامیده میشد از صندوقهای رأی بیرون آمد، که «برد» از آنهاست و اگر اینگونه نشد، با اعلام تقلب در انتخابات، کل صحنه را بههم زده و با ابطال انتخابات «برد» دیگر حاصل شود.
این مرحله، با آشوبهای پس از انتخابات، و تحت شانتاژ و فضاسازی روانی رسانههای ضدانقلاب به اوج خود رسید.
استراتژی پایه در این مرحله، فشار از پایین و چانهزنی در بالا بود. رسانههای ضدانقلاب، لیدر فشار از پایین و اداره تجمعات خیابانی را آقای موسوی، و لیدر چانهزنی در بالا را آقای هاشمی معرفی می-کردند.
مرحله سوم:
این مرحله در شرایطی آغاز شد که مرحلهی دوم به مرور فروکش نموده و آرام میشد، که به ناگاه با ایراد خطبههای نماز جمعه توسط آقای هاشمی، فاز سوم کلید خورد. شادمانی گستردهی ضدانقلاب و دول غربی از محورهای این خطبهها، موضوع استراتژی دوم یعنی «حاکمیت دوگانه» را متبلور ساخت. رسانههای ضدانقلاب، با تأکید بر این که دو تیغهی گازانبر یعنی، متولی چانهزنی در بالا (آقای هاشمی) با گروه فشار از پایین (هواداران موسوی در نماز جمعه) به هم نزدیک و رودررو شده و مستقیماً در تعامل با یکدیگر قرار گرفتهاند، مدعی بودند که بحران سیاسی ایران وارد فاز جنگ قدرت شده است.
در این مرحله، گروههای سیاسی اپوزیسیون ضدانقلاب، با گروههای اپوزیسیون داخلی در کنار یکدیگر، به آتش صحنه دمیدند، و رسانههای ماهوارهای و اینترنتی دشمن، به عنوان محور و پین گازانبر فشار از پایین و چانهزنی در بالا، معرکهدار صحنه بودند.
در این مرحله، هرم نظام، در بخش ملت، به دو حوزهی جامعهی مهدوی و جامعهی بورژوایی تفکیک شد و آنچه در 20 سال گذشته در اثر سیاست-های غلط فرهنگی- اقتصادی به ایجاد یک طبقهی جدید بورژوا انجامید، در تفکیک از بخش مهدوی جامعه خود را بروز داد.
همچنین در این مرحله تلاش شد تا هرم نظام، در بخش حاکمیت، به دو سازهی حاکمیت ولایی و حاکمیت غیرولایی با مدیریت آقای هاشمی تفکیک شود و رسانههای ضدانقلاب عمیقاً این اتفاق را مهمترین مسأله در تضعیف جمهوری اسلامی نام نهادند.
استراتژیهای خنثی سازی (ضداستراتژی)
1- خنثی نمودن اهرم فشار (به دستههای گازانبر) کشورهای مداخلهگر غربی، با اقدامات دیپلماتیک رسمی وزارت امور خارجه، و اقدامات دیپلماسی عمومی رسانههای جمهوری اسلامی.
2- خنثی نمودن اقدامات افراد و احزاب و گروههای شاکلهی دستههای گازانبر.
3- خنثی نمودن محور و پین گازانبر (رسانههای ماهوارهای و اینترنتی دشمن).
4- خنثی نمودن هر یک از تیغههای گازانبر (تیغههای فشار از پایین و چانهزنی در بالا).
5- ترمیم شکاف میان ملت در دو بخش جامعه.
6- ترمیم شکاف میان حاکمیت و بازگشت به حاکمیت مطلق ولایی.
برآورد وضعیت
متأسفانه با رویکرد جناح شکستخورده در انتخابات به اعلام عدم مشروعیت دولت و اعلام عدم قبول نتیجهی انتخابات، رو در روی چهار نهاد اصلی و قانونی کشور (ستاد انتخابات وزارت کشور- شورای نگهبان به عنوان ناظر- نهاد رهبری برای تنفیذ حکم ریاست جمهوری- و مجلس شورای اسلامی برای رأی اعتماد به کابینه) قرار گرفته و در نتیجه عملاً از نظام و از حاکمیت خارج شدهاند.